درگیری ها و برخورد های یکی دوسال اخیر در تشکیلات دفتر تحکیم وحدت ،به گونه ای این گروه را از عرصه سیاسی کشور دورکرده و انفعال کشانده است.
در واقع مجموعه در گیری های فرسایشی این مدت بیشتر ،اعضای آن را متوجه درون کرده است تا بیرون .
اما واقعا چه شده است که گروهی که روزی در راس حرکت های سیاسی و اجتماعی قرار داشته و به نوعی رونق بخش این عرصه بوده به این روز افتاده است؟بسیاری از فشار های اعمال شده از بیرون و جریان 18 تیر اشاره می کنند و حتی از توطئه های تفرقه افکنانه یاد می کنند .
ولی به نظر من ریشه کار جای دیگری ست :" وسوسه قدرت".
روزند فعالیت این تشکیلات اخیرا به سمت وسویی سوق پیدا کرد که اکثر افراد و فعالانی که موفق به کسب مدارج بالا در این این جریان می شدند به خوبی و سادگی پست های مهم و کلیدی حساسی در احزاب قدرت مند ،نهاد ریاست جمهوری، وزارت کشور و دیگر وزارت خانه های مهم کسب می کردند و این جریان کار را به جایی رساند که حضور در راس این تشکیلات دیگر حسن سابقه مهم وتعیین کننده ای به شمار می رفت به گونه ای که بسیاری از این افراد به سادگی هرچه تمام تر راه صد ساله را یک شبه طی کردند و پست های مهم و تعیین کنندهایی رااز حزب جبهه مشارکت(چه اسم با مزه ای!!) گرفته تا وزارت کشور اشغال کردندو حتی درلیست انتخاباتی پایتخت و شهر های مهم برای مجلس قرار گرفتند و حتی موفق به راهیابی به مجلس هم شدند.
حال انکه از اندک تجربه لازم برای تصدی چنین پست هایی بی بهره بودند.
طبیعی است در این حالت جدال و جنگ برای کسب مناصب کلیدی و راه یافتن به شورای مرکزی و ایفای نقشی محوری در دفتر تحکیم وحدت دغدغه اصلی فعالان این تشکیلات شد
....وهوس رسیدن به چنین جاومکانی کار را جایی کشاند که می بینیم و حاصل جز دعوای پوچ برای میز و منصب واز سوی دیگر رکود ورخوت دانشگاهیان نیست.