كمال خرازي وزير امور خارجه ، در مورد تهديدات اتحاديهي اروپا براي پذيرش پروتكل الحاقي منع و گسترش سلاحهاي هستهاي تا آخر سپتامبر گفت: اين خواستهها تنها از سوي اتحاديهي اروپا نيست، بلكه بسياري از كشورها در اين رابطه از ما خواستهاند تا پروتكل را امضا كنيم.[+]
با این اوصاف دیگر پذیرفتن این پروتکل حتمی ست. اورپاییان به شیوهی شش سال پیش خود رفتار می کنند و حالا که به قول آقای وزیر فشار از سوی دیگر کشورها هم وارد می شود،اوضاع خرابتر شده است.
برای درک بهتر وضع فعلی با سال های قبل و پی بردن به بی تدبیری یک نظام برای استفاده از فرصت ها مقایسه کنید وضعیت سفرهای اورپایی آغازین خاتمی و با ماجرای سفیر معلق شده ی اخیرش به بلژیک.
گمان نمی کنم این روزهای انتقاد از خاتمی کار چندان سخت و پر هزینهای باشد. آنچه مسلم شده است - نه از الان که حداقل از سه سال پیش - که دولت او به دلیل مشکلات سیستمی نظام در بنبستی اجتنابناپذیر قرار گرفته است. همه هم می دانیم که نه خاتمی که کل نظام دیگر توان و قابلیت پاسخگویی به حجم عظیم مطالبات رو به افزایش مردم را ندارد و ناکارامدی خود را بیش از پیش آشکار کرده است.اما نقش بخشی از جامعه به اصطلاح روشنفکر ایرانی در این بین بسیار جالب است.
برایام بسیار جالب خواهد بود بدانم این جمع غیر از بیرون گود نشستن ، غیر از درخواست خودکشی کردن ، و جام زهر نوشاندن چه کار دیگری بلدند؟ مگر نامه نگاری و فحاشی کار سختی ست؟ مگر فهرست کردن جملات خاتمی در تکریم رهبر چقدر وقت و زمان می برد؟ اینان جز به انتظار نشستن رژهي تانک های آمریکایی وانگلیس در خیابانهای تهران چه راه دیگری برای تغییر ساختار قدرت اراپه میکنند ، اساسا چقدر به آن فکر کرده و اندیشیده اند؟
هیچ ... انگار همواره قرار است این جمع از مردم عقب باشند. راحتطلبانِ تنبل و مزخرفگویانِ خودبزرگبینی که در نهایتِ بیمسٔو لیتی ، جز مرثیهسرایی و ناله و فریاد و فحش چیز دیگری بلد نیستند .
... و در این حال امثال همین گارنرها و برمرها سزاوارمان نیستند؟
آیت الله جنتی در نماز جمعه دو هفته پیش تهران :
اینکه می گویند این علی از فروش کارخانههای خودروساز سهم می برد مثل این است که بگویند آن علی نماز نمی خواند.
عباس عبدی:
يك بار با بازجوي بند دال صحبت ميكردم، درباره مسائل كشور بود، ... به او گفتم من فقط يك بار خارج از حاكميت رفتار كردهام، پرسيد، منظورت مناظره با روزن است؟ گفتم خير، آنكه در چارچوب بود، دفاعيه دادگاه علني من كلاً خارج از چارچوب نظام بود، بهتر است كمي عجله نكني تا يكي، دو سال بعد متوجه شوي كه چگونه آن دفاعيه به مفهوم خروج از حاكميت بود. ولي اين خواست حكومت بود وتقريباً كليه تعلقات خاطرم را نسبت به حكومتي كه نزديك به سه دهه برايش فعاليت كردهام قطع كرده است.
محسن آرمین:
آنچه درباره خانم زهرا كاظمي پيش آمد نتيجه روند و رويكرد ناصوابي است كه قاضي مرتضوي* و همفكران و حاميانش در دادستاني و پيش از آن در برخي محاكم بنا نهادهاند.
هر حركتي را توطئه ديدن، در هر ماجرايي به دنبال جاسوس و نقشه سرنگوني گشتن، مطبوعات و فعالان سياسي و صاحبان انديشه مخالف را عامل بيگانه و وابسته به خارج پنداشتن، احساس فعال مايشائي كردن و موازين و حدود قانوني را زير پا گذاشتن، اقتدار نظام را در اعترافگيري از بازداشتشدگان و انجام مصاحبههاي تلويزيوني آنچناني ديدن، مشخصههاي آشكار اين روند ناصواب و اموري آشنا براي همگان است. بر اساس اين رويكرد غلط بوده است كه بايد از آشوبهاي اوايل تيرماه، خط جاسوسي و ارتباط با بيگانه و دست داشتن احزاب و گروههاي اصلاحطلب و حتي نمايندگان مجلس و بخشهايي از دولت به دست آيد، اعترافاتي كه از دانشجويان بازداشت شده اخذ شده نتيجه همين نگاه است.
-------------------
* « قاضی مرتضوی» را دراین نوشتهي آرمین نماد و سمبل چیز دیگری بدانید!
خشایار سجادی در این نوشتهی کوتاه و به نسبت دقیقاش به نکات جالبی در مورد تفاوت رشد بنیادگرایی در انگلیس و آمریکا اشاره میکند. چنان که او نیز به خوبی می نویسد ، بنیادگرایی ِ اسلامی در میان مسلمان ساکن در عربستان ، پاکستان یا کشورهای شمال آفریقا که به نوعی کلیت فرهنگی و هویت تاریخی و ارزشی خود را از اسلام می گیرند و در واقع مسلمان بودن بر ملیتِشان تقدم دارد ،می بینیم.آنجا که بنیادگرایی اسلامی بازیگر اصلی صحنه سیاسی و موثرترین جریان بر تودهي مردم است . حال آنکه این جریان در ایران ، هرگز چه به لحاظ تاریخی و چه در فضای فعلی کشور ، چنان قدرتمند نبوده است که بر روند تحولات سیاسی و عامهي مردم ، ساختارهای مبناییِ جامعه و شکلگیری فرهنگ غالب ، اثرگذار باشد و جریان عمیق و متفذی را در سیاست و اجتماع ، ساماندهی کند.
آنچه اکنون به عنوان گروههای تندرویِ اسلامی در ایران وجود دارند ، به شدت و عمیقا وابسته به قدرت هستند و بدون حمایت های بی حد و حصر سیاسی و مالی ، قادر به ادامه حیات نخواهند بود و در ایران بعد از جمهوری اسلامی نیز حداقل تاثیر بلند مدت - وحتی میان مدتی - نخواهند داشت . آنان در بهترین شرایط بیشینه خواهند توانست ، عامل برخی حرکات کور و گذرا باشند یا به بعضی ناآرامی های محدود سالهای آغازین دامن بزنند و به زودی از فضای سیاسی و اجتماعی کشور حذف خواهند شد و جای خود را به مذهبی های میانهرويي خواهند داد که آنها نیز در آن روزها بسیار مورد غضب واقع خواهند شد.
یک زندانی در حالی با وثیقهی پنج میلیون تومانی آزاد می شود که ده روز است که دچار مرگ مغزی شده و امیدی به برگشتاش نیست و در واقع مرده است ٬ بد جوری بر در آوردن ته توی قضیه پافشاری میشود ، ناگهان معلوم میگردد که یک ایرانی نیز در آن طرف کشته شده است . عجب حسن تصادفی ...
حالا هم پنج مامور در همین رابطه دستگیر می شوند ، لابد فردا هم خواهند گفت آن زندانی بد خلقی و فحاشی کرده و مامور مذکور از کوره در رفته - و البته بر خلاف قوانین - ایشان را مورد حمله قرار می دهد و آنها هم به زودی و به شدت مجازات می شوند و تمام !
...و بد بخت آن جوان ایرانی که به همان شکل احمقانهای که به یاد های آمده ، فراموش خواهد شد - فقط به محض اینکه آقای سفیر برگردند. قدمِشان روی چشم-
از همان تغییر فاز ِ نوع ِ رفتار انگلیسی ها که سفر اخیر جک استراو نمود پیدا کرده بود ، پیدا بود که کشتیبان را سیاستی دگر آمده است.حالا هم با پیششرطهایی که اتحادیه اروپا برای جمهوری اسلامی گذاشته است (مسالهفلسطین٬حمایت از تروریسم ٬ سلاحهای هستهای و حقوق بشر) و نیز ضرب العجل کوتاه مدت تا سپتامبر ٬ وضع وخیمتر شده و احتمال تیره شدن روابط ایران و اروپا بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است.
میان شرایط فعلی با سالهای پایانیِ رژیم شاه ٬ از نظر نوع برخود اروپاییان و به خصوص موضع جیمز کالهان نخست وزیر وقت انگلیس و سران آن کشور در کنفرانس گالو شباهت جالبی وجود دارد. تغییر سیاست دولتهای اروپایی که در قالب تغییر استراتژی و فشار های سنگین بر دولت شاه ٬ اعمال شده بود ، تاثیر مهمی بر وقایع بعدی گذاشت و نشانه و نمایی روشن از آنچه در آینده رخ داد ، به شمار می رود.
سیگنالهایی که ابتدا انگلیس و اکنون اروپاییان به اتفاق- بعد از آن موضع نسبتا مخالفتآمیز با آمریکا- برای حاکمیت جمهوری اسلامی ارسال می کند، باید جدی گرفته شود - چنان که برمی آید ، جدی هم گرفته شده - ولی « راه حل بحران » بعید است در دست حاکمان باشد .
پاداش صبر و ثبات آن بود که پيراهن ريا و دغلی دين فروشان دريده شد و دستارشان در برابر چشمها گشوده... برملا شدن اين که دعوا بر سر قدرت است و ديانت را در اين مجادله جائی نيست کم دستاوردی نبود. ديگر کسی را گمان نيست که اينان درد دين دارند و به همين لطيفه که ملت ايران به کار برد دستارهای ريائی گشوده شد و راز عقب ماندگی صدساله و بلکه بيشتر اين قوم بر ملا. گمان داشتم که دکتر سروش اين نويد به ما در میدهند
عجب هجده تیرِ با مزهای بود! انقلابیون عزیزی که از فرصت چنین مناسبی برای سامان دادن تجمع درخورِ توجهی نمیتوانند استفاده کنند ؛ در روزهای دیگر چه خواهد کرد؟
واقعیت این است که مجموعهی نیروهای فعال در داخل کشور - اصلاحطلبان دورن و بیرون حکومت - هم در تاکتیک و هم در استراتژی در بن بست قرار گرفتهاند و عملا راهکاری برای برون رفت از رکود فعلی نمیتوانند ارائه کنند . از سوی دیگر با رویگرانی نسبی مردم از شورشها و اعتراضات خیابانی ؛ تنها گزینهی باقیمانده دل بستن به اثر گذاری عامل خارجی ست تا روند تحولات داخلی را سمت وسویی متفاوت بخشد.