بیست و دو سال پیش در چنین روزی ،یک آدم دیگه به آدم ها اضافه شد.
شش مهر 1359 ،آخرین روز از اولین هفته جنگ، اینجانب پا به عرصه وجود گذاشت..... و چه به دنبا آمدنی ،همین که پایمان را به این جهان گذاشتیم ،صدای توپ وتانک و گلوله خمپاره همه جارا پر کرده بود و جنگ کاملا آغاز شده بود.
دوران بچگی من در تب وتاب صدای ضد هوایی ها و ،آژیر خطر و مارش نظامی رادیو ، گذشت.قلک های من شکل تارنجک و تانک بود،حتی یادمه اون موقه شیشه ها رو برای جلوگیری از شکست هنگام حمله های هوایی ،چسب می زدند، من هم تونقاشی هام همیشه واسه پنجره ها یه ضرب در می ذاشتم ، انگار که اون چسب ها جزیی از پنجره ها بود ،البته این طورنبود ولی حال و هوای اون روزها جزیی از کودکی من و نسل من بودو از این نسل چه چیزی می خواد بیرون بیاد خدا می دونه!!
در هر صورت :
تولدم مبارک!!