رویداد جام جهان نما امروز خبرنامه گویا پایگاه اطلاع رسانی نیروهای ملی مذهبی
 

Sunday, September 29, 2002

این روزها سالروز در گذشت ،فریدون مشیری ، است.
مردی به لطافت "مهتاب شب" و به وسعت بهار.
چقدر شعر "کوچه "اش برایم لذت بخش و آرام بخش است بخصوص با صدای کوروش یغمایی در آلبوم "ماه و پلنگ".
این شعر با صدای خود شاعر بشنوید.


Tفریدون مشیری


چرا از مرگ می ترسید؟
چرا از مرگ می ترسید؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید؟
...
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که از آزادی نام ونشانی نیست
و این دوران که هرجا "هر که را زر در ترازو و زور در بازوست"
جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
درین غوغا فرو مانند و غوغا ها بر انگیزند.
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
همه،برآستان مرگ راحت ،سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟
چرا از مرگ می ترسید؟
-------------------------------
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
....

Comments: Post a Comment
 
ای خداوندان ِ ظلمت شاد!
از بهشت ِ گند ِتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد!

احمد شاملو

ارتباط


وبلاگ ها

links

جستجو در این وبلاگ