رویداد جام جهان نما امروز خبرنامه گویا پایگاه اطلاع رسانی نیروهای ملی مذهبی
 

Sunday, November 03, 2002

گور باباي تاريخ




روزنامه ای نو و متفاوت متولد می شود.او هر روز در ستونی ثابت می نویسد.طنز هم می نویسد.قلمش آرام آرام تند تر می شود،تا جایی که همه انگشت به دهان می مانند ،عجب جسارت و صراحتی دارد؟..او همچنان ادامه می دهد.روزنامه هایی که برایشان می نویسد یکی پس از دیگری تعطیل می شوند ولی آنها کوتاه نمی آیند و در هیاتی جدید ادامه می دهند او نیز ادامه می دهد .تند تر و شدید تر.به زندان می رود ،چند هفته بیشتر طول نمی کشد،آنگاه که بیرون می آید ،اولین جمله ای که می گوید این است:
"هر مردی باید حداقل یک ماه در طول عمرش زندان برود."
ادامه می دهد این بار نه در یک روزنامه که در چند روزنامه.کتابهایش یکی پس از دیگری بیرون می آیدو تقریبا همگی بلافاصله پس انتشارنایاب می شوند،او تقریبا هر ماه ،و بعد ها هر دوهفته یک کتاب منتشر می کند.می گویند :"شما طنز روزانه می نویسید و طنز روزانه تاریخ مصرف دار د و ماندگار نمی شود"،پاسخ می دهد:" من برای زمان حال می نویسم ،گور بابای تاریخ!"
ناگهان همه چیز عوض می شود،یا شاید بهتر بگوییم همه چیز تمام می شود...نویسنده ،اینبار کمی بیشتر آب خنک می خورد،اما آنگاه که بیرون می آید،دیگر همه چیز عوض شده است!
نویسنده قصه ما بازهم می نویسد ولی اینبار دو پهلو وچند پهلو ،می نویسد اما خنثی و بی اثر،همه جا و برای همه کس،تمام تلاشش را می کند که به کسی بر نخورد ،تمام تلاشش را می کند تا به هردو جناح حالی بدهد!، به زور طنز می نویسد ولی سفارشی ست نه سفارش کسی، سفارش خودش که سفارش داده که" سعی کن به کسی بر نخورد" ،نه ! او حتی طنز هم نمی نویسد،نویسنده،فقط می خواهد بنویسد،گور بابای تاریخ!

Comments: Post a Comment
 
ای خداوندان ِ ظلمت شاد!
از بهشت ِ گند ِتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد!

احمد شاملو

ارتباط


وبلاگ ها

links

جستجو در این وبلاگ