در غریو سنگین ماشین ها و اختلاط اذان و جاز
آواز قمری کوچکی را
شنیدم،
چنان که از پس پرده ای آمیزه ابر و دود
تابش تک ستاره ئی.
***
این روزها بیشتر از شاملو می خوانم و گوش می دهم ، صدایی جز صدای او کلامی جرزکلامش در این روزها آرامم نمی کند. یا او برای ما و زمان ما شعر گفته است یا زمان ما با زمان او هم درد و هم نواست.کدامیک نم دانم شاید هر دو!
***
بردگان عالیجاه را دیده ام من
در کاخ های بلند
که قلاده های زرین به گردن داشتند
و آزاده مردم را
در جامه های مرقع
که سرود گویان به مقتل می رفتند.
…
با ما گفته بودند:
"آن کلام مقدس را
با شما خواهیم آموخت
لیکن به خاطر آن
عذابی جانفرسای را
تحمل می بایدتان کرد."
عقوبت دشوار چندان تاب آوردیم
آری
که کلام مقدسمان
باری
از خاطر گریخت.
*ازشکفتن در مه