این آقای مجید محمدی هم از وقتی در هوای با صفای نیو یورک استشمام کرده ،خوب دُم درآورده، این نوشته اش رو قبلا هم بهش لینک داده بود.این قسمتش رو دوباره بخونید:
"توزيع ثروت از سر لطف: اينكه چه ميزان رانت و غنيمت نصيب چه كساني از رده هاي بالايي و مياني مافيا شود از هيچ قاعده اي مگر قاعده لطف ، لطف رهبر مافيا يعني مقام شامخ ولايت، تبعيت نمي كند . رهبر مافيا در ديدار شهرستانهايش به ازاي يك بوسه دست يك سكه مي دهد و به ازاي شعار رهبر فقط خامنه اي يك نهار يا شام و پول تو جيبي و به ازاي تئوريزه كردن خشونت، انحصار واردات شكر و به ازاي نوشتن رسالهء عمليه رياست قوهء قضاييه را مي بخشد. در اينجا نيز طنز جمهوري اسلامي نيز به ميان مي آيد كه فيلسوفان و فقها و معلمان اخلاق و تبليغات ديني اش هر يك وارد كننده يكي از كالاهاي اساسي مثل چاي و شكر و برنج و گندم و دخانيات هستند ، چايش نصيب سازمان تبليغات اسلامي و شكرش نصيب فيلسوف بزرگ جهان تشيع يعني مصباح يزدي شده است . ..خاتمي در اين ميان نماينده اصناف خرده پا و توسري خورده اي است كه همواره بر اساس تسليم دو دستي باجهاي عرضه شده، از مقام عالي مافيا تقاضاي اجازه زندگي براي رعيت را طلب مي كند. نقش نهادهاي انتخابي در چنين نظامي تنها ظاهرا صورت قانوني بخشيدن به اجراي منويات اعضاي مافيا و در خواست كاهش باجها و تنبيهات بر اساس تقاضاي باج دهندگان يا رعيت است. "