رویداد جام جهان نما امروز خبرنامه گویا پایگاه اطلاع رسانی نیروهای ملی مذهبی
 

Saturday, November 23, 2002

عباس امیر انتظام را همه می شناسید.سخنگوی دولت موقت و چند ماهی، سفیر ایران در اتریش ، که پس از تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام ، با استناد به اسناد سفارت به جاسوسی برای آمریکا متهم شد و بلافاصله از وین فراخواهنده شد ،در حالی که مدتی بعد زن و فرزندش از محل سفارت اخراج شدند و در خیابانها آواره گشتند تا جایی که کلیسایی به دادشان رسید.او نهایتا در دادگاهی شبه صحرایی به حبس ابد محکوم شد. آن عکس معروفی که پایش را زنجیر شده به تخت بیمارستان نشان می داد –آنگاه که بدلیل حاد شدن بیماریش بستری شده بود- را حتما دیده اید و آن مصاحبه معروفش با رادیو آمریکا در مورد لاجوردی که به خاطرش بار دیگر به زندان بازگردانده شد- در حالی که مقرر شده بود به دلیل شدت یافتن بیماری کهنه اش در خانه ای سکونت یابد- را شنیده اید.نامه عذرخواهی عبدالمجید معادیخواه به خاطر شهادت در دادگاه و رفتار خشن و توهین آمیز با قدیمی ترین زندانی جمهوری اسلامی ، واقعا خواندنی ست.
****
متن نامه مذکور:
به‌ نام‌ خداوند مهرگستر مهربان‌
جناب‌ مهندس‌ عباس‌ اميرانتظام‌! با سلام‌ و تبريك‌ 13 رجب‌ سالروز تولد مولود كعبه‌ و شهيد رمضان‌، با نگارش‌ سطري‌ چند مزاحم‌ مي‌شوم‌:
در روند ورق‌زدن‌ آنچه‌ با نام‌ آن‌ سوي‌ اتهام‌ نگاشته‌ايد، اندوهي‌ سنگين‌تر از گذشته‌ بر دلم‌ نشست‌ و درگير اين‌ پرسش‌ شدم‌أ آيا آنچه‌ از قلم‌ اين‌ زنداني‌ رنج‌ ديده‌تراويده‌ است‌، باورهاي‌ او را بازتاب‌ مي‌دهد؟ اگر چنين‌ است‌ واي‌ من‌! و اين‌ همه‌ جدايي‌ چرا؟ نيك‌ مي‌دانم‌ كه‌ به‌ رهايي‌ از دغدغه‌هايي‌ از اين‌ دست‌، بسادگي‌ جاي‌ اميدي‌ نيست‌! با اين‌ همه‌، كوشيدم‌ كه‌ معمايي‌ را يادآور شوم‌ و ديواري‌ را كه‌ با گذر قرن‌ها پديد آمده‌ است‌، با اشاره‌يي‌ ياد كنم‌. نمي‌دانم‌ تا كي‌ به‌ سبب‌ اين‌ جدايي‌، قرباني‌ مي‌دهيم‌؟
به‌ هر روي‌ انگيزه‌ام‌ در اين‌ نگارش‌، جز اعترافي‌ صميمانه‌ نيست‌أ اعتراف‌ به‌ بداخلاقي‌، بويژه‌ با يك‌ زنداني‌ هم‌ كيش‌! شخصيت‌ شما را هرگونه‌ بپندارم‌، بداخلاقي‌ آن‌ روز را توجيه‌ نمي‌توانم‌. هرچند لب‌ گشودن‌ به‌ دشنامي‌ را كه‌ نگاشته‌ايد، دور از باور مي‌دانم‌، نه‌ براي‌ تبرئه‌ خود كه‌ با هدف‌ مرهمي‌ بر آن‌ زخم‌ كهنه‌، به‌ شرايطي‌ بحراني‌رواني‌ در آن‌ روز شوم‌! اشاره‌ مي‌كنم‌ كه‌ شرح‌ آن‌ در اين‌ تنگنا نمي‌گنجد. اصراري‌ هم‌ ندارم‌ كه‌ شما را در پذيرش‌ پرخاشگري‌ در طرح‌ مسائل‌ زندان‌ با خود هم‌ باور كنم‌، كه‌ اينك‌ انگيزه‌كار سياسي‌ ندارم‌. فقط‌ مي‌ خواهم‌ كه‌ يا پوزش‌ مرا بپذيريد، يا هر كيفري‌ را مناسب‌ مي‌دانيد پيشنهاد كنيد، كه‌ گردنم‌ از موي‌ هم‌ باريك‌تر است‌.
پيرامون‌ خاطره‌نگاري‌تان‌ از نقش‌ و حضورم‌ در دادگاه‌، به‌ همين‌ اشاره‌ بسنده‌ مي‌كنم‌ كه‌: از زنداني‌ رنج‌ ديده‌يي‌ نمي‌توانم‌ انتظار داشته‌باشم‌ كه‌ گرايشي‌ گزينشي‌ نداشته‌ باشد.
طبيعي‌ است‌ اگر در پيوند با مخالف‌، برخوردي‌ برابر با دوستان‌ را نتواند. با اين‌ همه‌، انتظار داشتم‌ كه‌ مرز شهادت‌ را از قدح‌ شاهد، پاس‌ مي‌داشتيد، در آن‌ روز و آن‌ دادگاه‌ با چند زبان‌ گفتم‌:
از پرونده‌ متهم‌ چنان‌ اطلاعي‌ ندارم‌ كه‌ له‌ يا عليه‌ او، موضع‌گيري‌ كنم‌. آنچه‌ در اين‌ دادگاه‌ مي‌گويم‌، جز قدح‌ شاهد نيست‌. تفاوت‌ شهادت‌ و قدح‌ شاهد، روشن‌تر از آن‌ است‌ كه‌ بويژه‌ براي‌ جنابعالي‌ نيازي‌ به‌ پرنويسي‌ باشد. شوخي‌ زشتي‌ كه‌ از آن‌ روز به‌ خاطر سپرده‌ايد، برايم‌ دور از باور است‌. هرچند آن‌ روزها در تقابل‌ دوستان‌ نهضت‌آزادي‌ با مواضع‌ مرحوم‌ امام‌، آنچنان‌ از خشم‌ انباشته‌ بودم‌ كه‌ بسا به‌ رفتاري‌ زشت‌ و دور از باور نيز كشيده‌ شده‌ام‌. روشن‌ است‌ كه‌ آن‌ دوستان‌ نيز مي‌توانند تصوير ديگري‌ را در توجيه‌ آن‌ مواضع‌ و رفتارشان‌، ارايه‌ كنند. اينك‌ سخن‌ از درستي‌ و نادرستي‌ منطق‌ رفتار اين‌ و آن‌ نيست‌. آنچه‌ برايم‌ روشن‌ است‌، رفتاري‌ عاطفي‌ و ناپسند است‌ با اسيري‌ دربند كه‌ امروز از آن‌ پوزش‌ مي‌خواهم‌.
از اين‌ همه‌ كه‌ بگذريم‌ و با چشم‌پوشي‌ از تفاوت‌ ديدگاه‌ها، نمونه‌هايي‌ اندك‌ شمار، از خطابهاي‌ روشن‌ ديدم‌، چون‌ اشتباه‌ مدرسه‌ علوي‌ با رفاه‌، در محل‌ برگزاري‌ مراسم‌ فرمان‌ نخست‌وزيري‌ به‌ مرحوم‌ بازرگان‌. اميدوارم‌ خواندن‌ كتاب‌ را چنان‌ توفيق‌ يابم‌ كه‌ در تصحيح‌ سودمند باشد.
كاش‌ شدني‌ بود كه‌ فراتر از چنين‌ نقد سطحي‌، شكستن‌ طلسم‌ گفتمان‌ انتقادي‌ را مي‌توانستم‌. سرانجام‌ به‌ آنچه‌ گذشت‌، مي‌افزايم‌ كه‌ : خاطره‌ نگاري‌ شما را در مقايسه‌ با ديگراني‌ كه‌ از جمهوري‌ اسلامي‌ رنجيده‌اند، ستايش‌ انگيز مي‌دانم‌.
براين‌ پوزش‌ نامه‌، با آموزه‌ يي‌ علوي‌ نقطه‌ پايان‌ مي‌گذارم‌: پيامد تندروي‌ در كشمكش‌هاي‌ خصومت‌آلود، آلودگي‌ به‌ گناه‌ است‌، چنان‌ كه‌ پيامد كوتاه‌ آمدن‌، مظلوميت‌ است‌! سخن‌ كوتاه‌! هر كه‌ در فضاي‌ دشمن‌ كامي‌ گام‌ نهد، پايبندي‌ به‌ تقوا را نمي‌داند.
با تجديد سلام‌ و پوزش‌ و آرزوي‌ گشايش‌ در تنگناهاي‌ شخصي‌ و اجتماعي‌.
عبدالمجيد معاديخواه‌
دبير كل‌ بنياد تاريخ‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌

Comments: Post a Comment
 
ای خداوندان ِ ظلمت شاد!
از بهشت ِ گند ِتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد!

احمد شاملو

ارتباط


وبلاگ ها

links

جستجو در این وبلاگ