بدون تردید با نگاهی به تجربه سالهای اخیر انتقادات مهمی را می توان بر اصلاح طلبان درون حاکمیت وارد دانست که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
1. فقدان تئوری و تحلیل جامع برای برون رفت از بحران و بن بست فعلی.
2. عدم ارائه الگو مدون و جامع جهت استفاده از پتانسیل اجتماعی و مردمی
3. ناهمگونی ساختار حزبی وگروهی .
4. عدم اعتقاد راسخ به الگوها و معیار های دمکراتیک(در مورد برخی افراد)
5. فقدان پیشینه مناسب آزادی خواهانه و اصلاح طلبانه(در مورد برخی از افراد)
اما باتمام این تفاسیر همچنان معتقدم که در شرایط فعلی و با توجه به امکانات وواقعیات جامعه ، اصلاح طلبان داخل حاکمیت(دولت و مجلس) و نیز نیروها و فعالان مطبوعاتی و دانشگاهی اصلاح طلب، تنها گزینه های ممکن برای خروج از بن بست و تحقق اهداف دمکراتیک و آزادیخواهانه به شمار می روند.چرا که:
1. حضور نیروهای های حذف و طرد شده خارج نشین با توجه به شرایط فعلی جز از طریق تغییرات بنیادین در نظام سیاسی میسر نیست وچنین تغییراتی مستلزم هزینه فراوان است .
اساسی ترین وظیفه یک فعال سیاسی و اجتماعی محاسبه دقیق هزینه- فایده است.سیاست عرصه آرمان هاو آرزوهای بزرگ و شعارهای دهان پر کن و از بیرون گود فریاد " لنگش کن"نعره زدن نیست. مجموعه شرایط فعلی امکان حضور این گروها در میدان فعالیت سیاسی داخل کشور را مهیا نمی سازد.پرداختن هزینه های سنگین برای حضورآنان ، جامعه را وراد فضای دیگری خواهد نمود که اصلا معلوم نیست در آن شرایط امکان کار سیاسی فراهم و همراهی مردمی را درپی داشته باشدیا خیر.
2. شورش و اعتراضات خشن سراسری نیز به دلیل آنکه قطع یقین با خشونت و سرکوب شدید مواجه خواهد شد منتفی ست. در منش آزادی خواهانه و دمکراسی طلبانه آدمیان خود غایت و نهایت اند و هیچ هدف وآرمانی بالاتر از جان ادمیان نیست. هیج آرمانی در این راه حق ندارد از جان انسان ها با قیمتی اندک بگذرد و هزینه راه و هدف خویش سازد.در هر تصمیم گیری سیاسی احتماعی حفظ جان مردم در درجه اول اهمیت و حساسیت قراردارد.
3. نافرمانی مدنی و دست زدن به اعتصابات و اعتراضات آرام در دو فاز قابل بررسی است. اول در شکل و ساختاری آرام به گونه ای که امکان در گیری و اغتشاش را به حداقل برساندکه می تواند قابل قبول باشد ولی باید به خاطر داشت که در برخی موارد به خصوص در مورد اعتصابات،به راحتی امکان آنکه اعتراضی آرام و ساده هزینه های سنگین به دنبال داشته باشد ،وجود دارد و از آنجا که مستقیما با معاش و زندگی بسیاری از خانواده ها روبرو می شود – و همین آنرا از اعتراضات دانشجویی تا حدی متمایز می کند- ممکن است با روی گردانی و عدم اقبال مردمی مواجه شود . که نهایت و نتیجه کاملا قابل تصورو نیز قابل درک و توجیهی ست.
خلاصه آنکه در شرایط کنونی جزتوسل به تدابیر اصلاح طلبانه از طریق فعالات سیاسی در مجلس و دولت و تا حدودی دانشگاها و مطبوعات امید و گزینه دیگری متصور نیست که قابل فعلیت یافتن باشد.جز استراتژی دوری گزیینی از هرگونه مشارکت و فعالیت سیاسی یا اصطلاحا قهر اجتماعی که نهایتا منتهی به منش صبر و سکوت خواهد شد که این گزینه در صورت بسته تر شدن اوضاع و توقف کامل دولت و مجلس قابل بکارگیری میباشد.
بدیهی است تمامی فرضیان بالا در فضای عمل سیاسی معنا پیدا می کند. منطق حاکم براین فضا منطقی محاسبه گر و نسبی نگر است که سیاست را عرصه "همه یا هیج" و "صفر و یک" یا میدان تحقق آرمان ها و اهداف خیالی و وهم آلود نمی داند و تلاش می کند بر اساس واقعیات جامعه تصمیم بگیرد . و در عین حال برای جان و امنیت و حرمت آدمیان ارزشی والا قائل است و گمان می کند آنکه برای تحقق آرمان هایش گذشتن از جان انسانها را توجیه اخلاقی و تئوریک می کند برای آزادی و حرمت و سرنوشتشان هم ارزشی قائل نخواهد بوداز این رو همواره به هزینه های آنچه بدان فرا می خواند آگاهی و اشراف دارد.