چه باید گفت به عافیت طلبان متظاهری که همه را چون خودراحت طلب و بی خاصیت می دانند ، آنها که همین اندک فعالان و نویسندگان و روزنامه نگاران این خراب شده را گستاخانه به خروج از کشور فرا می خوانند تا در کنج اتاق امن و گرم و نرم خود به خواندن کتاب و مطالعه دمکراسی غربی –آن هم از نزدیک ِ نزدیک!- مشغول شوند وبرای هم میهنان درمانده خود-آن هم با هزار و ترس لرز- نسخه های شفابخش بنویسند و هر وقت اوضاع رو به راه شد با سلام صلوات به عنوان مجاهدین خستگی ناپذیرِ راهِ میهن و خلق حلقه گل به گردن بیاویزند.
نمی دانم.... شاید هم حق دارند که بروند و دعوت به رفتن کنند یا شاید هم ما محکومیم به ماندن .... نمی دانم... شاید دمکراسی با مقالات و افشاگری های شجاعانه بزرگان قلم و سیاست در سایت های شخصی و رادیو ها و تلویزیون های رنگارنگ و له شدن بهترین جوانان این کشور و تباه شدن بهترین سالهای عمرشان ایجاد می شود، شاید هم هر که می تواند باید برود وهر که نمی تواند بماند و بسازد ودم بر نیاورد....همینه که هست .. نه؟!