رویداد جام جهان نما امروز خبرنامه گویا پایگاه اطلاع رسانی نیروهای ملی مذهبی
 

Wednesday, March 19, 2003

بخش هایی از مصاحبه یاس نو با فرانسیس بروک مشاور آمریکایی کنگره ملی عراق- به دبیرکلی احمد چلبی- که به نظرم جالب توجه آمد را در زیر می خوانید:

مهمترین دلیل تغییر سیاسیت آمریکا درپانزده سال گذشته ، پایان یافتن جنگ سرد است. ما دیگر با یک قدرت عظیم اتمی که موشک هایش شهر های ما را هدف گرفته و دارای منابع زیادی است که می تواند منافع آمریکا را در سراسر جهان به خطر بیاندازد، مواجه نیستیم. در دوران جنگ سرد ما از صدام حسین حمایت کردیم چرا که او آماده شده بود با آمریکا در مقابل شوروی همکاری کند. جنگ سرد سرشار از اینگونه تعارضات و تناقضات بود. در عین حال بلافاصله پس از جنگ آمریکا به تنها قدرت جهانی تبدیل شد و به نحوی باور کرد که کلیه تهدید هایی که ما را به خطر می اندازد از بین رفته است . این طرز تلقی نتیجه ی چهل سال در گیری دائم بین آمریکا و اتحاد شوروی بود. اما سپس ، همه توجهات به مسائل داخلی معطوف شد. اما در ده سال گذشته متوجه شدیم که خطرات دیگری متوجه امریکا شده اند. واقعه 11 سپتامبر نمونه بارز این تهدیدات بود که درست در قلب آمریکا همه ما را غافلگیر کرده به همین جهت سیاست هایمان را مقابل سایرملت ها بازبینی کردیم. ده سال غافلت کردیم و خواب بودیم وحالا تازه با تبعات یک دهه خواب مواجه می شویم.
دروضعیت جدید به طور شاخص اولین توجه ما به امنیت آمریکا ست . ما امریکایی ها بر این گمانیم که امنیت آمریکا با امنیت و وضعیت زندگی سایر ملل جهان ارتباط مستقیم دارد. تاکید بر مسائلی چون دمکراسی ، حقوق بشر و « حکومت های خوب»در سایر کشور ها برای آمریکا تبدیل به نقطه ثقل امنیت داخلی شده است.
یکی از این مناطقی که ما این مسائل را در آن مورد سوال قرار می دهیم ، عراق است.
ما معتقدیم حکومت مردم عراق بر عراق در جهت منافع آمریکا ست و سیاست جدیدی برای آمریکا در شرایط جدید بین المللی است.
... به نظرم بهتر است که عملکرد آمریکا را در 30-40 سال گذشته از وضعیت فعلی جدا کنیم . آمریکا به عنوان کشوری قدرتمند به فکر وضعیت داخلی خود است. توجه ما به خاورمیانه هم بیشتر به جهت آن بخش از ایشان است که در آمریکا زندگی میکنند. ما دارای جمعیت های بزرگ فلسطینی ، عرب ایرانی . لبنانی و یهودی هستیم که تمامی برای ما اهمیت داخلی دارند اما کشور هایی که از آن آمده اند تا جایی که برای ما خطر ناک نباشند ، مورد توجه نیستند.
...آمریکا یک کشور با تاریخ منحصر به فرد است . تاریخ ما با اروپا یکی نیست. ما کشوری هستیم که بر اساس یک تفکر انقلابی به وجود آمده ایم و اولین کشوری هستیم که حق داریم مسائلی مانند مردمسالاری و حکومت مردم را مورد سوال قرار دهیم.. ما به دمکراسی اعتقاد داریم و مطمئن هستیم اگر به مردم خاورمیانه فرصت داده شود ، مردمسالاری را در شکلی منطقی ایجاد خواهند کرد.اما مردم اروپا چنین تجربه ندارند . تاریخ آنها مملو از درگیری و تضاد براساس منافع ملی و همچنین تشنج های مذهبی و چالش بین اقلیت بوده است. آنها تجربه ی جمعیت ناهمگون را که همه با یکدیگر زندگی و کار کنند ،ندارندو مثلا در فرانسه حتی تا همین سال های اخیر ، اگر کسی برای دولت فرانسه کار می کرد خودش ، پدرش و پدر بزرگش فرانسوی اصیل بوده اند.یعنی همه در فرانسه به دنیا آمده بودند. این موضوع در مورد آمریکا صدق نمی کند کشور ما از مردم همه جای دنیا تشکیل شده است ، ما فرانسوی ، ایرانی وآفریقایی و از همه جای دنیا را پذیرا شده ایم . پس نوع دمکراسی که ما به آن معتقدیم با بقیه جهان و اروپا متفاوت است . بنابراین طبیعی است که نمود های خارجی این تفاوت دیدگاه به صورت اختلاف نظر بروز کند.
...من به جرات می توانم بگویم که ما صدام را سرنگون خواهیم کرد و به جای آن یک حکومت دمکراتیک برپا خواهیم ساخت. حتی اگر 11 سپتامبر اتفاق نمی افتاد این کار را می کردیم . در سال 1998 کنگره امریکا قانون آزاد سازی عراق را تصویب نمود و دولت آمریکا را ملزم کرد در سال که صدام را سرنگون کند . هرچند برخی تلاش ها برای جلوگیری از تصویب آن شد ولی الان دیگر قانون است ...در زمان کلینتون علاقه ای به اجرای این قانون نداشت و آن را به تعویق انداخت.
... مخالفت فرانسه با حمله به عراق دلایل متعددی دارد .دولت فرانسه و رهبر آن دارای روابط مالی طولانی و قدیمی با صدام هستند . دگرگونی آن روابط برای دولت فرانسه ناراحت کننده بوده و وقتی که دولت عراق تغییر کند آن روابط و جزییات ان روابط با ریزترین جزئیات منتشر خواهیم کرد.
البته دلیل دیگر این است که اروپاییان که از افزایش قدرت امریکا به شکلی که دیگر قابل کنترل نباشد وحشت دارند. حتی با وجود اینکه می داننداین قضیه خیلی جالب برای مخالفت کردن با امریکا نیست ، حتی با وجود اینکه می دانند ایستادن کنار صدام شنیع و شرم آور است از افزایش قدرت آمریکا در منطقه وحشت دارند.آنها فقط می خواهنداعتراضات خود نسبت به حمله به عراق را به گونه نشان دهند که در اینده بتوانند ازآن در رابطه با آمریکا بهره بگیرند.
...اما در مورد آلمان قضیه قدری متفاوت است.آلمان دارای انتخابات بسیار نزدیکی بود. در واقع حزب شرودر بسیار عقب تر از بقیه بود تا زمانی که ناگهان حمله خود را به امریکا آغاز نمود.او از رای بخش شرقی آلمان که چهل سال تخت تبلیغات شدید شوروی بر ضد آمریکا بود سو استفاده کردند. و از ترس و درک سنتی شان استفاده کردند. آلمان شرقی فقیر و فاقد تسهیلات مناسب نسبت به بخش غربی ان بوده و از درک غرب عاجز است.او از این خلا در آلمان به نفع خود استفاده کرد. البته او [شرودر] می داند[که این سیاست برایش] در انتها برایش سودمند نخواهد بود.
... در مورد اعتراضات مردمی چند توضیح وجود دارد. اولین آن مقاومت طبیعی مردم دمکرات در پرهیز از جنگ است .که یکی از دلایل حمایت ما از دمکراسی در سراسر جهان نیز همین دلیل است.
بنابرین آنها را ما درک میکنیم ، هیچکس علاقه مند به جنگ بین مردم و کشته شدن غیر نظامیان نیستند.در عین حال باور داریم که بحث های لازم برای فهم صحیح و غیر انحرافی موضوع صورت نپذیرفته است. من معتقدم بسیاری که در این قضیه فعالند نمی دانند که در حال تقویت صدام هستند.
زمان زیادی در اروپا گذشته، از موقعی که از جنگ جهانی وضعیت مشابهی در اروپا حاکم بوده است . دو نسل گذشته و اروپاییان امروز هیچوقت اختلافی واقعی بین منافع کشور ها ندیده اند. آنها واقعا نمی فهمند چه چیزی در میان است.آمریکا کشوری متفاوت است و در جنگ های بسیار ی شرکت کرده است.ما بلذات کشور مهاجمتری هستیم و یک کشور روشنفکری نیستیم ما کشوری هستیم که خود را با قدرت معرفی و میشناسیم.به همین دلیل میان آنچه ما به دنبال آنیم و آنچه به قول رامسفلد« اروپای کهنه» دنبال می کند تفاوت وجود دارد.
من باور دارم که کلیه کشور هایی که تازمان اخیر درگیر دیکتاتور ها بوده اند – مانند اروپای شرقی- همه، تبعات دیکتاتوری را می فهمند و ماهیت آن را می دانند و از آمریکا حمایت خواهند کرد.


Comments: Post a Comment
 
ای خداوندان ِ ظلمت شاد!
از بهشت ِ گند ِتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد!

احمد شاملو

ارتباط


وبلاگ ها

links

جستجو در این وبلاگ