یک زندانی در حالی با وثیقهی پنج میلیون تومانی آزاد می شود که ده روز است که دچار مرگ مغزی شده و امیدی به برگشتاش نیست و در واقع مرده است ٬ بد جوری بر در آوردن ته توی قضیه پافشاری میشود ، ناگهان معلوم میگردد که یک ایرانی نیز در آن طرف کشته شده است . عجب حسن تصادفی ...
حالا هم پنج مامور در همین رابطه دستگیر می شوند ، لابد فردا هم خواهند گفت آن زندانی بد خلقی و فحاشی کرده و مامور مذکور از کوره در رفته - و البته بر خلاف قوانین - ایشان را مورد حمله قرار می دهد و آنها هم به زودی و به شدت مجازات می شوند و تمام !
...و بد بخت آن جوان ایرانی که به همان شکل احمقانهای که به یاد های آمده ، فراموش خواهد شد - فقط به محض اینکه آقای سفیر برگردند. قدمِشان روی چشم-
|
|
|