رویداد جام جهان نما امروز خبرنامه گویا پایگاه اطلاع رسانی نیروهای ملی مذهبی
 

Wednesday, January 29, 2003

نظرم بر این بود که وقتی در نقل قول مطلبی ، از این علامت[..] استفاده می شود به این معنا ست که بخشی آگاهانه و به دلیلی - خلاصه نمودن مطلب یا هر دلیل دیگر - حذف شده است و حمل بر تحریف نخواهد شد . چنان که در مورد این نوشته زیبای آقای موحد صورت گرفت که برایم بسیار جالب بود ولی با بخشی از آن مشکل داشتم. اما گویا اشتباه میکردم و به جای اینکه نظرم در مورد نوشته ای را اینگونه بیان کنم ، می باید ضمن نقل کامل ، به بیان صریح نظرم می پرداختم.
به هر حال ببخشید خلبان جان! قصد و غرض خاصی در میان نبود.

Tuesday, January 28, 2003

انجمن قلم را که حال می کنید:
حمیدی سبزواری ( شاعر عظیم الشان ) ، علي رضا نوری زاد ( نویسنده کیهان و کارگردان سریال مزخرف ِپروانه ها می نویسند)، شهریار زرشناس ( نویسنده ثابت هفته نامه صبح ، یالثارات الحسین )، آقای رهگزر( آقای قصه ظهر جمعه و کاندیدای جناح راست برای مجلس ششم)...

لیلا:
All revolutions devour their children , But what is happening in Iran Is tantamount
to self-mutilation.

Monday, January 27, 2003

ترناس هزار روز است می انديشم که چگونه ممکن است انقلاب فرزندانش را ببلعد؟هزار روز است می انديشم که ديوارها چگونه تو را در خود محبوس کرده اند؟هزار روز است که دژخيمان از شر تو راحتند و آسوده سر به بالين کثيفشان ميگذارند.هزار روز است که خانواده ات در انتظار آزادی تو قلبشان چون سير و سرکه ميجوشد و خم به ابرو نمی آورند.هزار روز است که نوشتهايت را بارها و بارها ميخوانيم و لحظه هايی را به تو فکر ميکنيم به شجاعتتبه عشق به آزاديتبه آرمانخواهيتبه مانيفست جمهوری خواهيتهزار روز...تو آزادیآزادتر از روزی که آزاد بودیتو در قلب يکايک ما جای داری و جای خواهی داشت.تو آزادی و دمکراسی را به ما آموختی و اينک دژخيم بداند که تو در وجود يکايک ما زنده ای و آزادی و دمکراسی را فرياد ميکشی.خوابشان آشفته باد.

دمیورژ:
علی را پدیده‌یِ منحصر به‌فردی یافتم. علی؛ اقتدارگرایِ اقتدارستیز، سرشار از خشم و مهر. [...]. موجودِ عجیبی که خیلی زود شکست خورد. علی هرگز شبیهِ محمد نبود گرچه تا سایه‌یِ محمد بر او سنگینی می‌کرد در سکوت به‌سر برد. علی موسایِ کوچکی بود که زمانه در هم شکست‌َش. علی فرزندِ خلفِ مرگ بود.

اگر امروز حيات نو و بهار و نوروز را به محاق توقيف برده ايد و روز نو ملت را تبديل به خزان و خانه مان را ويران كرده ايد و آزاديخواهانمان را در قفس، فردا روز كه نوروز ايران فرا رسد و ملت حياتي نو گيرد و بهارش رسد ، آنگاه خزان شما را به پايكوبي خواهد نشست.
[+]

Saturday, January 25, 2003

این روز ها جسته و گریخته از لیست انتخاباتی گروهای اصلاح طلب و به خصوص مشارکت در انتخابات شورا ، سخن به میان آمده است. قرار گرفتن برخی نام ها چون زهره آقاجری-خواهر هاشم آقاجری- و نیز خبری که چندی پیش متنشر شده بود مبنی بردعوت از همسران و اقوام روزنامه نگاران در بند برای نام نویسی ، حکایت ازسیاست مشارکت برای تقویت جو احساسی فضای انتخابات دارد. هرچند معتقدم تاکید بر چنین ابزاری برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای ، منجر به انتخابی سلبی به جای انتخاب اثباتی شده و چندان برای روند گسترش آگاهی سیاسی -اجتماعی مفید نخواهد بود اما برای پیش برد استراتژی امتیاز گیری و فرستادن پالس های هشدار دهنده برای حاکمیت- چونان که در انتخابات بهمن 78 مد نظر بود و البته در برخی حوزه های عقیم ماند و در بعضی موارد نتیجه بخش شد- می تواند همچنان توجیه پذیر باشد.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری ، طرح بحث رفراندم و نیز نوع تبلیغات مشارکت و حتی سود جستن از فیلم فیزیوتراپی حجاریان ، نیز منجر به همین بحث شده بود که آیا می توان برای گرفتن رای بر امواج احساسی سوار شد و جوی پوپولیستی راه انداخت یا نه؟-بحثی که بعد ها توسط خود حجاریان نیز مطرح شد -.به گمان من پاسخ به چنین سوالی را باید به دو بخش تقسیم نمود :
یک طرف ماجرا به ماهیت ذاتی دمکراسی و انتخابات دمکراتیک بازمی گردد. انتخابات چیزی جز تلاش برای کسب اکثریت آرا نیست و بلقوه اتخاذ هر روشی تا انجا که حقوق دیگر نامزد ها خدشه ای وارد نیاورد مجاز می شمارد. از سوی دیگر کسب حداکثر آرا جز با راه انداختن موجی وسیع و پرقدرت حاصل نخواهد شد این خود مستلزم به کار گیری روش هایی ست که منجر به جوی مهیج و احساسی گردد. شاید بتوان این مساله را آفت دمکراسی نامید چرا که رای را به تابعی از توان رسانه ای و تبلیغاتی طرف های حاضر مبدل می سازد ولی از آنجا الگوی بدیلی جایگزینش نمی توان کرد چاره ای جز تن دادن به ان متصورنیست . همین جاست که برخی از علم انتخابات سخن به میان می آوررند.

سوی دیگر قضیه شرایط سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی ست که هموراه بستری مهیا برای تشکیل و راه اندازی چنین امواجی دارد.
پرداختن به این بخش ، به همراه تجربه انتخابات شورا ها در رشت که بی ارتباط با موضوع بحث ما نیست را به وقتی دیگر موکول می کنم.

متفاوت انگاری و متفاوت نویسی ، گویا مد روز روشنفکر های جوان امروزی ست.
خلاف جهت آب شنا کردن و متمایز شدن ، تبدیل به ابزاری برای خود نمایی و بزرگنمایی شخصیت های کوچکی ست که جز با توسل به چنین روش هایی اعتبار و احترام یک شبه را صاحب نخواهند شد.

چه بامزه است وقتی آدمی مثل حاج شیخ صادق خلخالی هر شب برای ادای نماز مغرب و عشا در بيت منتظری حضور يابدو با دانشجویان گفتگو کند.

Thursday, January 23, 2003

شورا نگهبان با توجه به اينكه بر حسب گزارش كارشناسان معتمد از داخل و خارج وزارت پست و تلگراف و تلفن از لحاظ فني همزمان امكان پالايش و تفكيك موارد فساد و مضر به اسلام، اخلاق، فرهنگ و امنيت وجود ندارد طرح مربوط به دريافت از طريق ماهواره را رد کرد!
آحه یکی نیست بگه آقا جان! حالا این چنین دستگاهی وجود داره یا نداره ، به تو چه؟ ، اصلا مگه تو طراحی ، متخصص مخابراتی، مهندسی؟! کاره تو چه ربطی به شدنی یا ناشدنی بودن موضوع طرح داره آخه؟

بلاخره با هر مکافات و مصیبتی بود این گفتگوی تصویری نوری زاده با گویا را داون لود کردم.البته اگر قرار باشد جناب دکتر هر هفته همین بلا را سرمان بیاورد با ید به همان مقالات ایشان بسنده کنیم و در عین حال بی خیال مصاحبه های عصر جمعه شویم.
¬ضمنا نمی دانم چطور شده بود دکتر، سراغ سینا مطلبی را می گرفت،یکی به ایشان بگوید که مطلبی کجاست و چه می نویسد.

دیکتاتور خوب نداریم! دیکتاتوری بد است و از این نظر هیچ فرقی بین کاسترو و اسد، رضا خان و پینوشه و هیتلر نیست.

اول بگویید ببینم مزخرفاتی که به صورت "تعاونی" عرضه شود تا به حال دیده اید ؟! اگر ندیده اید نگاهی به این بیاندازید!!

Monday, January 20, 2003

به یاد مردی که زمانه اش او را درک نکرد چراکه زودتر از زمانش متولد شد و زیر چرخ های سهمگین یک انقلاب له شد.

"حکومت انتگرالی ست که از طریق مراجعه به آرای عمومی صورت می پذیرد و حکومت را به سبیل مشتق به دست اکثریت می سپارد."
مهمندس مهدی بازرگان

Sunday, January 19, 2003

خبرنامه امیرکبیر:
تلاش هاي علوي تبار و حجاريان در تئوريزه کردن حاکميت دوگانه رويايي است كه هيچگاه عملي نخواهد شد و با روند پيش روي اصلاح طلبان حجت بر ملت تمام شده است كه حاكميتي يگانه بر ايران حكمفرماست .
امروز از دوگانگي حكومت سخن گفتن يا خيالي خام است يا توجيهي است براي اقتدار نداشته و قدرت از كف رفته !
فاصله گرفتن اصلاح طلبان حکومتي از ملت تنها نقطه اتصال ملت به حکومت را نيز از بين خواهد و برد و منجر به شکافي عميقي ميان حاکميت و ملت خواهد شد و اين شكاف به مثابه مرزي است براي تعيين تكليف اصلاحطلبان ، هر كس در سمت جامعه ماند اصلاح طلب است و هر كه حاكميت را بر ملت ترجيح داد از جرگه اصلاح طلبان خارج خواهد بود .

دست اندرکاران این سایت امروز هم عجیب آدم های زیرک و تیزی هستند! این خبر را بخوانید تا بفهمید چه می گویم:

حيدرالعبادي، يك مقام ارشد ”حزب الدعوه عراق“با ”نسنجيده“ توصيف كردن اظهارات محتشمي‌پور گفت: ”اين گونه اظهارات قبلا هم از سوي وي صورت گرفته“ افزود: آنها سعي دارند با توجه به فعاليتهاي 30 سال قبل ”محمود الهاشمي“ (رئيس قوه قضاييه)‌در عراق به عنوان يك عضو سابق الدعوه قبل از آن كه در مجلس اعلا فعال گردد و با توجه به اين كه او به اتفاق چند تن ديگر از اعضاي سابق الدعوه در اطراف آيت‌الله خامنه‌اي هستند، حزب الدعوه را مورد حمله قرار دهند وي مدعي شد: آنچه محرز است محتشمي‌پور در حال حاضر از جمله طرفداران رهبري نيست و آنچه كه ”آنها“ در صدد هستند بگويند اين است كه رهبري تحت نفوذ اطرافيان خود است كه آنها نيز از حزب الدعوه تاثير مي‌گيرند.

در راستای این نوشته:
خلبان کور>>>
انسان: 57896
سربازی:125635
مسیحیت/مسیح:251362
خدا:49625
فلسفه:3501654
نیچه: 85326
پاگنده:198740
-----
مجموع : 785632564

Thursday, January 16, 2003

چه باید گفت به عافیت طلبان متظاهری که همه را چون خودراحت طلب و بی خاصیت می دانند ، آنها که همین اندک فعالان و نویسندگان و روزنامه نگاران این خراب شده را گستاخانه به خروج از کشور فرا می خوانند تا در کنج اتاق امن و گرم و نرم خود به خواندن کتاب و مطالعه دمکراسی غربی –آن هم از نزدیک ِ نزدیک!- مشغول شوند وبرای هم میهنان درمانده خود-آن هم با هزار و ترس لرز- نسخه های شفابخش بنویسند و هر وقت اوضاع رو به راه شد با سلام صلوات به عنوان مجاهدین خستگی ناپذیرِ راهِ میهن و خلق حلقه گل به گردن بیاویزند.
نمی دانم.... شاید هم حق دارند که بروند و دعوت به رفتن کنند یا شاید هم ما محکومیم به ماندن .... نمی دانم... شاید دمکراسی با مقالات و افشاگری های شجاعانه بزرگان قلم و سیاست در سایت های شخصی و رادیو ها و تلویزیون های رنگارنگ و له شدن بهترین جوانان این کشور و تباه شدن بهترین سالهای عمرشان ایجاد می شود، شاید هم هر که می تواند باید برود وهر که نمی تواند بماند و بسازد ودم بر نیاورد....همینه که هست .. نه؟!

پس از انحلال شورای شهر تهران ، همچنان بر همان عقیده پیشینم هستم که ، درگیری دو گروه طرفداران شهردار و مخالفانش ، نمونه ای از درگیری های بنیادین و ساختاری نظام سیاسی ایران است. افرادی که چون مسیری صد ساله را یک شبه پیموده اند، هیچ تعلقی به قواعد بازی ندارند. نکته مهم دیگر نیز که خود ناشی از همین مشکلات اساسی این سازوکار بیمار است ، یعنی" فرد محوری" نهاد ها و تشکیلات سیاسی و احتماعی نیز در این میان بی تاثیر نبوده است.
خروج دو چهره متنفذ و موثر چون عبد الله نوری و سعید حجاریان از شورا با توجه به نقش مهم آنان که به عبارتی باعث افتادن اداره شورا به دست افراد سبک وزنی مانند اصغر زاده ، عطریانفر شد ، در روند تحولات این نهاد قابل چشم پوشی نیست.
اما گذشته از این مسائل اگر نگاهی به موضع گیری های اخیر برخی افراد در زمینه ی انحلال شورا داشته باشید ، یقینا متوجه حساسیت عده ای خاص نسبت به این مساله شده اید که خود جای بحث فراوان دارد.
واقعا بدبخت شورا و شهر و مردمی که حضرتی واصغرزاده و... مدافعان دمکراسی و مبارزان راه مقابله با "مافیای زمین و مسکنش" باشند.

Monday, January 13, 2003

پس از توقیف دسته جمعی مطبوعات اصلاح طلب و تجربه ی تلخ محافظه کاران از انتخابات مجلس ششم ، اراده ای بسیار قوی و مقتدر، براین تحقق یافته که به هیچ عنوان امکان بازسازی چنان فضایی که منجر به انتخابات گشت و بسیاری را بی اعتبار ساخت، مهیا نشود.از طرف دیگر این اراده ، با طیفی از روزنامه نگاران مشکل اساسی دارد و ورود مجدد آنان به این عرصه را زمینه ساز ایجاد جو سال 77 -78 می داند و از این رو با هر نشریه ای که به گونه ای به اینان منتسب باشد با حساسیت فراوان برخورد خواهد نمود.
این استراتژی در هر دوره ای که تعداد نشریات اصلاح طلب فزونی یافت و بیم راه اندازی جبهه ای هماهنگ از سوی آنان احساس شد، پیگیری شد و نمونه اش را در مورد هفته نامه گوناگون، روزنامه های نوسازی ، بنیان ، دوران امروز و اخیرا بهار شاهد بودیم.
پس از انتخابات مجلس سال 78 و ازدست دادن تمام وجه و مشروعیت بسیاری از مراکز قدرت که در سال های اخیر از مصونیتی آهنین برخوردار بوده اند ، روزنامه ها به کابوس محافظه کارتبدیل شده اند ، کابوسی که برای مقابله با آن نشان داده اند که حاضرند بالاترین هزینه ها را بپردازند واز تمامی اعتبار و ارزشمند ترین مهرها یشان مایه بگذارند.

نمی دانم چرا رفتن به ان سوی مرز، تا این حد حتی روی ادبیات افراد هم تاثیر می گذارد. نمونه اش نوع ادبیاتی ست که مثلا شخصی مانند مجید محمدی ، پس از سکونت در امریکا اختیار کرده است. اما گاهی این تغییر بسیار دردناک می شود.
مسعود بهنود ،از جمله ی کسانی ست که به شدت به او علاقه مندم. اما جناب بهنود عزیز با تمام تجربه اش در روزنامه نگاری و تاریخ نگاری ، این مدتی که از ایران دور مانده ، گویا از این تغییرات به دور نمانده است.
آنچه ایشان در این یادداشت بدان اشاره نموده ، مصداق این تحول است. واقعا از او بعید بود که تحولات سیاسی کشور را چنین نظاره کند.
این که پس از روی کارآمدن خاتمی ، برخی داشته هایمان را از دست دادیم، شکی نیست. ایران فردا ، کیان ، آینده ، جامعه سالم، نشریات تاثیر گزاری که دیگر نیستند، آغاجری و گرانپایه ی در بندو...همه و همه هزینه های که به ناحق پرداخته شد.
و اینکه اگر خاتمی نمی آمد اکنون هم بهنود در آدینه می نوشت هم سروش در کیان و هم سحابی در ایران فردا و هم آغاجری سر کلاس درس ،هم غیر قابل انکار نیست.
اما چه فایده جناب بهنود! که نه کسی می شناختشان ، نه کسی پای حرفشان می نشست، و نه امکان انتقال پیامشان در این وسعت مهیا می شد. به یقین همان چند شماره آینده و کیان و ایران فردا، همین حضور اندک اغاجری و گرانپایه و دیگران در دوران پس از دوم خرداد ، به تمام آنچه پیش از آن رشته بودند ، می ارزد.چرا که دیگر حرف شان را نه فقط چند مشتاق و علاقه مند محدود ، بلکه جمع کثیری از این مردم می فهمد و درک می کند و چه چیز از این ارزشمند تر که سروش و آغاجری و سحابی از حلقه بسته و محدود همفکران و هم قطارانشان رها شدند و به میان مردم آمدند.
آقای بهنود! باور کنید در همین مدت اندک از ایران دور شده اید آقای بهنود عزیز! به خاطر همه آنچه تا کنون نوشته اید، به خاطر همه انها که هنوز از سید ضیا تا بختیارتان را می خوانند، به خاطرآنها که هنوز به قلم دوست داشتنی تان درآدینه دلبسته اند، به خاطر همه آنها که دوستتان دارند، لطفابرگردید!

Sunday, January 12, 2003

دادگاه به استناد ماده ‌٦ قانون مطبوعات مصوب سال ‌١٣٦٤ و ماده واحده‌ي مصوب سال ‌١٣٧٧ مجلس شوراي اسلامي درخصوص الحاق بند ‌٢ و يك تبصره به ماده‌ي فوق‌الذكر و بند ‌٥ اصل ‌١٥٦ قانون اساسي و ماده‌ي ‌١٣ قانون اقدامات تاميني با ملحوظ نظر داشتن عدم توجه مديرمسوول روزنامه‌ي مذكور به تذكرات و نصايح مسوولين نظام و عدم اعتنا به اقدامات پيش‌گيرانه‌ي دادگستري درخصوص ساير نشريات متخلف به حكم وظيفه‌ي قانوني در پيش‌گيري از اقدامات مجرمانه در جهت ناامن كردن فضاي مطبوعات كشور، قرار توقيف موقت روزنامه‌ي بهار را صادر و اعلام مي‌نمايد.

Saturday, January 11, 2003

یادمان نمی رود،
آنگاه که در نشریه ای دانشجویی با تیراژی کمتراز دویست نسخه ، داستانی نوشته شد ، عده ای فریادها کشیدند و آن داستان نصفه و نیمه را در هزاران نسخه منتشر کرد ند ، تحصن ها راه انداختند،تا برکناری و محاکمه مهاجرانی را به خاطر تخلف نشریه ای دانشجویی !! بخواهند.
آن وقت که به دلیل کف زدن دانشجویان در جلسه سخنرانی خاتمی در اواخر ماه محرم ، کفن پوشانِ حافظ دین و حجت های خدا بر زمین از اهانت به دین سخن گفتند ، همین جمع به میدان آمد.
آنگاه که به خاطر کاریکاتوری که - حداکثر - یک روحانی را مورد خطاب قرار می داد ، از بر باد رفتن اسلام و قرآن ودین ناله کردند همین شعبان بی مخ هایی که به جای دستمال یزدی، چفیه به گردن دارند، چه هیا هو ها که به راه نیانداختند.
یا وقتی که به دلیل یک سخنرانی انواع تهمت ها و دروغ ها به یک مرجع تقلید منتسب شد و حرمت ها شکسته شدو حتی به خاطر اینکه روزنامه ای به معرفی کتابی در مورد موسیقی پرداخته بود ، بولتن ها و فحش نامه ها منتشر کردند.
هنوز فراموشمان نشده است که عریان شدن مردی و رقص زنی احمق و بیچاره در یک کنفرانس ، چگونه بهانه دستگیری و محاکمه چند نویسنده و روزنامه نگار شد و همین جمع کفن پوش به میدان آمد و فیلم آن کنفرانس را در تیراژ وسیع پخش نمود.
و همین ها اکنون به بهانه کارکاتوری که شصد و پنج سال پیش کشیده شده ، به خیابان ها ریخته اند که چون ریش بلندی در طرح دیده می شود پس به بنیانگزار انقلاب و دین و مقدسات توهین شده است!!
...و من به نسلی فکر می کنم که بعد ها این رویداد ها را خواهند خواند ... به راستی او در مورد کشورش ، دینش و مقدساتش که هر از گاهی با کاریکاتوری ، مقاله ای ، کتابی ، فیلمی و حرفی مورد هجمه قرار می گیرد و زیر سوال می رود!!، چه خواهد اندیشید؟ نخواهد پرسید که این چه دینی است - و شاید "بود!!"-که با یک کاریکاتور بی ارزش، با دو خط پیام مفلوکی از آن سوی دنیا، با یک مقاله یک ستونی، با یک سوت ، یک دست ، یک تار مو ،چنان به خطر می افتد و چنین برخورد ها می شود و جنجال ها به پا می گردد؟
آنها می خوانند و قضاوت می کنند ولی به گمانم بیشتر خواهند "خندید" بر قومی چنین مستاصل که مجبوربه دست انداختن بر هر شاخه و بهانه ای ست تا غرق نشود....

...و چه می کند این لذت قدرت و خودکامگی و جاه طلبی و زرو زور بادآورده با آدمیان که اینگونه وامی دارد شان ، همه چیز خود را حراج کنند و خود را به مسخره بگیرند!!

Friday, January 10, 2003

در آستانه سفر نخست وزیر ترکیه به ایران وافزایش احتمال حمله به عراق ،دستگاه سیاست خارجی ایران باید به نحوی هوشیارانه نگرانی های خود را با مقامات ترک در میان گذاشته وبرای ایجاد تعامل منطقی در روابطش با ترکیه و نیز کرد های عراق تلاش کند.
در شرایط فعلی دولت عبد الله گل تمام سعی و توجه خود را معطوف به کسب امتیاز ات حساس در این میان دارد و در کنار رفع برخی نگرانی های اتحادیه اروپا در مرود وضع حقوق بشر در این کشور با برقراری روابط نزدیک با امریکا در تلاش است روند عضویت خود در این اتحادیه را سرعت بخشد.
نقش ترکیه در این میان دقیقا مانند نقش پاکستان در زمان حمله امریکا به پایگاه های القاعده در افغانستان است. زمانی که پاکستان توانست با زیرکی هر چه تمام تر خود را از دولتی که مدتها مهم ترین حامیش بود- طالبان -جدا سازد و به این وسیله امتیازات بسیاری را از جانب آمریکا واروپا به دست آورد.
به لحاظ سیاسی و در شرایط ایده ال بهترین حالت برای ایران برقراری روابط نزدیک با آمریکا و در اختیار قرار دادن برخی امکانات جهت حمله به عراق و تنظیم روابط بر اساس منافع ملی ، است.
اما با توجه به وضعیت فعلی و اینکه قدرمسلم دولت ایران امکان قرار گرفتن در جایگاه پاکستان و ترکیه را به دلیل نوع روابط با غرب و آمریکا ندارد تلاش دستگاه سیاست خارجی ایران باید تاکید بر موارد زیر باشد:
1) گره نزدن سرنوشت ایران با ترکیه در جهت به حداقل رساندن نقش کرد های عراق در دولت آینده عراق و تلاش برای کسب اعتماد گروه های کرد در شرایط دوری آنها از ترکیه.
2) رفع نگرانی جامعه غربی از حمایت ایران از گرو ه های شیعه -نظیر مجلس اعلا - و در عین حال تلاش برای نزدیکی با گرو های موثر و متنفذ اپوزسیون.
3)نقش ایران در دولت آینده عراق و میزان تاثیر ان بر مناسبات گروه های کرد و شیعه بر همگان کاملا روشن است. بر این امر باید تاکید شود که هیچ دولتی نباید در عراق بدون تایید ایران روی کار آید. هرچند این امر،کار جندان ساده ای نخواهد بود.
4) تاکید بر محدود شدن فعالیت گروه های سازمان مجاهدین در عوض عدم حمایت مستقیم ایران از گرو های شیعه.
5) در عین حال با توجه به اینکه در هر حال ترکیه نقش مهمی در آینده عراق خواهد داشت-با توجه به حمایت های امریکا- حمایت های پیشین از گرو های شیعه و حمایت های فعلی از کردها نباید موجبات بی اعتمادی و دوری ترک ها نسبت به تهران را سبب شود.

جایی خوانده بودم که قرار است به زودی ماهنامه لوموند دیپلماتیک به فارسی منتشر شود.و اولین شماره اینترنتی آن نیز در روز 10 ژانویه انتشار یابد.
من هر چه گشتم چیزی پیدا یش نکردم ،کسی در این باره چیزی می داند؟

Tuesday, January 07, 2003

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد

با هیچکس نشانی زان دستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد

آقای کروبی گاهی اشارات جالب و یادآوری های در خور توجهی می کند که خواندنش خالی از لطقف نیست.
نمونه اش بخشی از اظهاراتش در نطق پیش از دستور جلسه روز یکشنبه است:
"آن روزهایی که کسانی در حذف نمایندگان موثر بودند و یا کسی را رد می کردند ، بعد او گریه می کرد و رد کنندگان هم با او گریه می کرد و ابرار همدردی می کردند ، سپری شده است."

Monday, January 06, 2003

شورای انقلاب فرهنگی کمیته ای را مامور شناسایی و بررسی سایت های "مورد دار" کرده است.
وزیر اطلاغات هم از اینکه هر فردی می تواند از خانه اش سایتی راه بیاندازد و علیه مقامات مطلب بنویسد به شدت انتقاد کرده است.
خلاصه اینکه مواظب خودتان باشید وکمتر مطلب سیاسی بنویسید غیر موضوعات سیاسی از هرچه دل تنگتان می خواهد بنویسید . دقت کنید :" هرچه دلتان می خواهد" غیر مطالب سیاسی، ازهر شعر و داستان و عکسی که می خواهید استفاده کنید یقین بدانید کسی با شما کاری نخواهد داشت .اما در مورد مطالب سیاسی ، دیگر نه!.
از اینها هیچ چیز و هیچ کاری بعید نیست ها!! گفته باشم!
من را هم که می بینید ، خیالم راحت است و همین طور می نویسم ، من را نمی توانند بگیرند ، چون به هرحال چهره شناخته شده ای هستم و احتمال درگیری و اعتراضات گسترده مردمی و حتی فشار های خارجی در صورت دستگیری من وجود دارد و حتی ممکن است امنیت و نظم عمومی به هم بخورد و شورای امنیت .و حتی ناتو برای آزادی من اقدام کنند پس سعی نکنید مانند من عمل کنید ،شما مراقب خودتان باشید از ما گفتن بود

 
ای خداوندان ِ ظلمت شاد!
از بهشت ِ گند ِتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد!

احمد شاملو

ارتباط


وبلاگ ها

links

جستجو در این وبلاگ