رویداد جام جهان نما امروز خبرنامه گویا پایگاه اطلاع رسانی نیروهای ملی مذهبی
 

Saturday, March 29, 2003

واضح ترین تغییر پنتاگون دراستراتژی جنگی در نه روزی که از حمله به عراق گذشته است ، با صدو سی هزار نفر نیرو به منطقه روی خواهد داد. صد هزار نفراز این عده را نیرو های آماده به خدمت ارتش و سی هزار نفر از لشگر چهارم پیاده نظام امریکا تشکیل خواهد داد.
برخی اخبار در مطبوعات آمریکایی به اختلاف در وزارت دفاع آمریکا ،بین جناح ژنرال نومن شوارزکف –از فرماندهان جنگ سال 91 که در کنار پاول ار طراحان اصلی استراتژی های عملیاتی بود- و جناح رامسفلد در کمیت نیروهای اعزامی به منطقه اشاره می کنند. بر این اساس رامسفلد و همفکرانش بر این گمان بودند که با همین تعداد اندک نیرو های موجود قادر به شروع و به نتیجه رساندن جنگ خواهند بود حال آنکه جناح شوارزکف معتقد بودند که باید نیروهای به نسبت بیشتری عازم منطقه شوند.
با اتخاذ تصمیم اخیر گمان می رود که طیف اخیر توانست وزیر دفاع امریکا را متقاعد کند که 250هزارنیروی آمریکایی و نیز 45 هزار سرباز انگلیسی فعلی برای ادامه جنگ کافی نبوده است و او را وادار کند تا نیروی تازه نفس خود را از تگزاس، کلورادو و نیز پایگاهی درآلمان برای اعزام به عراق فراخواند.
سی هزار نفر نیروی لشگر چهارم تا آخر هفته به منطقه خواهد رسید ولی انتقال تجهیزات و صد هزار نفر باقیمانده احتمالا زمان بیشتری خواهد گرفت و به مرور منتقل خواهند شد. به این ترتیب میزان نیروهای حاضر در منطقه به میزان پنجاه درصد افزایش خواهد یافت ونیز با اعزام بخش اعظم این نیرو ها به محل های مهم درگیری در عراق ، تعداد نیرو های خط مقدم دو برابرخواهد شد. با جایگزین شدن این نیروها با لشگر سوم پیاده که به دلیل خستگی و نیز تلفات به نسبت زیاد به عقب منتقل می شود ، محاصره ی بغداد ظرف چند روز آینده شروع خواهد شد.

اشتباهات نیروهای انگلیسی و آمریکایی در جنگ اخیر در هدف قرار دادن نیروهای خودی – یا به قول خودشان friendly fire- توجه بسیاری از محافل سیاسی و نظامی – به خصوص در انگلیس- را به خود جلب کرده است. وسعت این تلفات به گونه ای بوده است که از مجموع 24 کشته نیروهای انگلیسی – البته تا صبح دیروز- 18 نفر در حوادث اتفاقی جان خود را از دست دادند. جالب این جاست که بدانیم در جنگ سال 91 نیز از مجموع 148 نفر تلفات نیروهای متحد، 35 نفر آنها- قریب به یک چهارم- توسط نیروهای خودی هدف قرار گرفته بودند.
از همین رو بسیاری از تحلیل گران نظامی در روزهای اخیر نوع تمرین ها و آموزش های نظامی نیروهای عمل کننده در جنگ را مورد سوال قرار داده اند. منتقدان به این نکته اشاره می کنند که سربازان آمریکایی و انگلیسی اساسا برای جنگیدن در قلب دشمن تربیت نشده اند و تمامی آموزش های آنان در شرایط نبرد از پشت خطوط جنگی و به شیوه های کلاسیک بوده است. حال آنکه با وجود مقاومت های اخیر ونیز توفان های شدید شن که حملات وسیع هوایی را محدود می کند ، نیروهای درگیر ، دیگر نمی توانند از ورود به شهر ها – بر خلاف دستورالعمل های اولیه- اجتناب کنند و مجبور به ورود به شهر و نیز درگیری های خیابانی خواهند شد. ضعف نیروهای امریکایی – انگلیسی در چنین نبرد هایی موجب نگرانی هایی در میان تحلیل گران نظامی این دو کشور شده است.
تحلیل گر ایندیپندنت دریادداشتی نکته جالی بیان کرده است : در میان نیروهای غربی تقریبا هیچ یک تجربه ی چنین درگیری هایی ندارند جز اسرائیلیان که تقریبا هر روز نبرد های خیابان به خیابان و کوچه به کوچه را تجربه می کنند ولی یک مشکل باقی می ماند و آن اینکه تاکتیک نظامی های سربازان اسرائیلی در درگیرهای سخت میادین نوار غزه و کرانه ی باختری ، باید بسیار با استراتژی سیاسی نیرو های انگلیسی – آمریکایی که برای « آزاد سازی» عراق آمده اند ، متفاوت باشد!

" اکنون وقت آن است که ما حصارهای موجود با متحدان غربیمان ونیز سازمان ملل را برداریم و به یاد داشته باشیم که ممکن است بدون آنان جنگ را ببریم ولی صلح را نه! "[ forward]

دولت بوش برای تامین هزینه های جنگ عراق درخواست هفتادو پنج میلیارد دلار بودجه کرده است. این رقم هفت برابر تولید ناخالص ملی عراق است.

Friday, March 28, 2003

The war in Iraq is only a week old and one photograph has already become an icon: A young, grimy soldier in full battle gear, a look a deep concern on his face, carrying a wounded Iraqi child to safety.

Thursday, March 27, 2003

"در حالی که رسانه های دو طرف درگیر جنگ اخبار را له یا علیه یکدیگر پخش می کردند ، اما نباید کشورهای دیگر مثل خود ما آلوده ی جنگ روان رسانه های جنگی شوند. رسانه ی تصویری کشور ما باید همانند سیاست رسمی کشور بی طرفی را رعایت می کرد که این مساله متاسفانه صورت نگرفت.ضعف دیگر اطلاع رسانی کشور ما این بود که صدا و سیما از منابع خبری غیر موثق و دست دو و سه استفاده می کرد که این عمل ، جهت خاصی به اخبار می دهد و حتی قصد داشت که نشان دهد که تبلیغات آمریکایی ها راه به جایی نخواهدبرد."
محمد سلطانی فر در مصاحبه با ایران

نا همسویی سیاست خارجی رسمی ایران با جهت تبلیغات داخلی اولین بار نیست که در جریان درگیری های بین المللی روی می دهد. درواقع دستگاه دیپلماسی خارجی ایران در تنظیم روابط خود به منافع ملی - فارغ از چگونگی تعریف آنها- توجه می کند ،در حالی که تمام تلاش در داخل بر این است که سیاست ایران را اصولی ، تغییر ناپذیر و مدافع حقوق انسانی و اسلامی نمایش دهند.از این رو جو تبلیغی رسانه های رسمی در ایران با جهت گیری خاص و واضح نسبت به عراق همراه است حال انکه سیاست خارجی اعلام شده توسط مقامات ایرانی بر بی طرفی صرف و محض استوار بوده است. از مقایسه مجموعه جهت گیری های صدا و سیما و اعلامیه های مراجع و نیز راهپیمایی محدود و فرمایشی روز جمعه -که برخلاف روال معمول بعد از نماز جمعه برگزار می شود- با مواضع مقامات رسمی چنین بر می آید که جو تبلیغاتی و پر سر و صدای ایجاد شده بیش از هر چیز برای مصرف داخلی دنبال می شود.

Wednesday, March 26, 2003

ام القصر به طور کامل در دست نیروهای انگلیسی ست و آنها در حال پاکسازی شهر هستند.نیروهای عراقی در منطقه شمالی ناصریه-شهری در 350 کیلومتری بغداد- سنگر گرفته اند. تقریبا قسمت اعظم شهر در دست نیروهای آمریکایی است. بیش از 4000 نفر نیروی آمریکایی پس از عبور از فرات -که از میان شهر ناصریه می گذرد- ، نیرو های عراقی را به میزان قابل توجهی عقب رانده اند. در منطقه حائل بین دو گروه درگیر دهها جنازه از ساکنین شهر ، بر زمین افتاده است که هنوز نظامی یا غیر نظامی بودن آنان مشخص نیست.
در بصره وضعیت به گونه ای سخت و فرسایشی دنبال می شود. با تنگ شدن حلقه ی محاصره شهر ، و پخش شدن نیروهای ارتش عراق در مناطق مسکونی ، بمباران شهر سخت تر گشته و امکان افزایش تلفات غیر نظامی وجود دارد. هرچند بخشی از شبکه تصفیه آب این شهر که پیش از این از کار افتاده بود ، توسط کمیته جهانی صلیب سرخ تعمیر وبه کار افتاده و نیمی از آب مصرفی بصره تامین شده است،ولی همچنان کمبود شدید دارو، غذا و آب سالم در شهر دو میلیون نفری بصره بیداد می کند . یک کشتی انگلیسی با 230 تن دارو ، غذا و مخزن های آب به زودی در ام القصر پهلو خواهد گرفت. همچنین خبر هایی از بالاگرفتن احساسات ضد صدام و دولت حاکم عراق توسط منابع خبری آمریکایی و انگلیسی و نیز منابع مستقل در شهر بصره - که اکثریت آنرا شیعیان تشکیل می دهند- شنیده شده است. تونی بلر پیش ازسفر به واشنگتن ،در مجلس عوام انگلیس، گفت هنوز زمان حمایت جدی از جنبش های ضد دولتی در عراق فرانرسیده است.
در بغداد ، با مشکل شدن پیشروی زمینی به دلیل طوفان شدید ، بمباران هوایی ونیز شلیک موشک های زمین به زمین ، با شدت ادامه دارد. صبح امروز برخی منابع انگلیسی از رسیدن نیروهای متحد به دروازه بغداد خبر دادند.تلویزیون عراق درحالی تصاویر بازار مخروبه بغداد را نشان داد که مقامات آمریکایی اعلام کرده اند که موشک های هدایت شونده ی آنها به اهداف نظامی در فاصله البته کمتر از 300 پایی(کمتر از 100 متر) مناطق مسکونی اصابت کرده اند . به گفته ی منابع عراقی 14 نفر در این حمله کشته شده اند. وزارت دفاع انگلیس اعلام کرد که این حادثه را در دست بررسی دارد.
از سوی دیگرپیاده شدن نیروها در شمال عراق همچنان ادامه دارد. به نظر می رسد هدف از این نقل و انتقالات ، مهیا سازی زمینه ی حمله به بغداد از جبهه ی شمال باشد. تا پایان روز هفتم به گزارش سی ان ان تعداد کشته شدگان انگلیسی بیست نفر( 6نفردر جریان جنگ و 14 نفردر حوادث حاشیه ای) و آمرکایی بیست و سه نفر ( 15 نفر در جریان جنگ و 8 نفردر حوادث حاشیه ای) و نیز تعداد اسرا 7 آمریکایی بوده است. یک مقام آمریکایی سه شنبه تعداد اسرا عراقی را بیش از 3500نفر اعلام کرده بود.
گِرهِ روز یکشنبه که ناشی از مقاومت سخت نیروهای عراقی در جنوب بود ونیز سکون و رکود حرکت نیروهای زمینی در روز دوشنبه در اثر طوفان شدید شن ، در روز هفتم جنگ کمتر اثرگذار بود. نزدیک شدن نیروهای متحد به بغداد، تشکیل جبهه ی شمالی و فتح نسبی ناصریه ونیز تنگ شدن حلقه محاصره ی بصره ، کار را بر نیروهای عراقی سخت و سخت تر خواهد کرد.
...تنها می ماند همان سوالی که از آغاز این جنگ در سر داشتم ، و آن اینکه برگ برنده صدام چه خواهد بود ؟ آیا اصلا چنین برگی در کار هست یانه؟واینکه او چگونه این بازی را تمام خواهد کرد؟

تعطیل شدن رسانه های نوشتاری به دلیل تعطیلات همانقدر مسخره و بی معنی ست که رادیو یا تلویزیونی در روزهای تعطیل ، فعالیت خود را متوقف کند. فکر نمی کنم در هیچ کجای دنیا کشوری وجود داشته باشد که بیش از 17 روز - آن هم در شرایطی بدین حساسیت- هیچ روزنامه ای -جز یکی آن هم وابسته به دولت و در چهار صفحه که در واقع "هیچ" است- در آن منتشر نشود. همه ی این ها قبل از آن که به شرایط کاری، امکانات فنی و اقتصادی برگردد ، بیشتر به نا آزموده بودن و عدم وجود تعهد حرفه ای و احساس مسئولیت ژورنالیستی درجامعه روزنامه نگاران ایرانی برمیگردد که از آنها جمعی بی تفاوت ، تنبل ساخته است . جمعی که جایی روزنامه نگاری نیاموخته اند و زیر سقف مکانی جمع شده اند که هدف اصلی اش اطلاع رسانی نیست. حداکثر قرار است سکوی پرش عده ای باشد و بعد جای خالی حزب راپر کند ونیزبارحضور سیاسی گروهی را به دوش بکشد و بعد اگر وقت شد به تعهدات حرفه ای خویش هم عمل نماید . از چنین جمعی بیش از این نمی توان انتظار داشت.

پس از درگذشت محسن نوربخش ، باز هم همان شایعات تکراری، که فوت او را توطئه ی نظام می داند ، دهان به دهان می شود. گذشته از همه ی آنچه در این باره می توان گفت ولی آیا کسی هست که بتواند با قاطعیت احتمال صحت چنین خبری را انکار کند؟

Sunday, March 23, 2003

صفحه ی منتخب من هم با لاخره راه افتاد ، البته هنوز چندان کامل نیست و چند مطلب اساسی در نظر دارم که در ان قرار دهم ، که به زودی تایپ و اماده خواند شد. فعلا مهم شروع بود که شروع کردیم!ضمنا بسیار خوشحال می شوم مرا از نظرتان نسبت به آن مطلع کنید.

شیوه ی اطلاع رسانی تلویزیون ایران در مورد جنگ عراق ، به نسبت موارد مشابه از نظر کمیت بسیار گسترده و پردامنه است، پخش تصاویر مستقیم از بغداد ، شمال عراق و کویت و گزارش های مستقیم خبرنگاران از داخل خاک عراق از جمله آنها ست ولی از لحاظ کیفیت وضعیت به گونه ی دیگریست. غیر از تحلیل و تفسیر ها که کاملا یک جانبه و در مخالفت با عراق و طبق معمول سطحی و کم مابه است-واکثرا بر همان تئوری ویتنامی شدن اوضاع جنگ استوار است و بر بزرگنمایی مقاومت ارتش عراق تاکید دارد- ، اغلب اخبار نیز یک طرفه و جهت دار تنظیم می شوند. گزارش ها و ادعا های دولت عراق به عنوان خبر دقیق و درست-که گاها بدون اشاره به منبع خبر پخش می شوند- تلقی شده و از طرفی اخبار رسانه ها و خبر گزاری ها ی غربی-عموما آمریکایی- با عنوان "جنگ تبلیغاتی امریکا" همراه می شوند و عبارات "جنگ نفت " و "جنگ سلطه"مدام در اخبار تکرار می شوند.

در مورد مطلبی که در مورد ارتباط نفت و جنگ آمریکا علیه عراق نوشته بودام ، نکته ای فراموش کردم وآن ذکر منبع آمار و ارقامی بود که در آن ذکر شد. در آن یادداشت از این مقاله ی بخش "AFTER WE WIN" سایت FORTUN استفاده کردم که اتفاقا شامل نکات جالب دیگری نیز هست که مطالعه ی کاملش را به شما هم توصیه می کنم.

Friday, March 21, 2003

یکی از مهم ترین شعار های مخالفان جنگ در سراسر دنیا ، محکوم نمودن امریکا به تلاش برای تسلط بر نفت عراق بوده است. چه با آنان موافق باشیم وچه مخالف، نکته ای که به هیچ عنوان نمی توان از آن چشم پوشی کرد ، حجم عظیم منابع سر شار نفتی عراق است.
عراق با میدان های نفتی با ذخیره به حجم بیش از 110 بیلیون بشکه ، بزرگترین دارنده ذخایر نفت جهان پس از عربستا ن سعودی ست. وقتی عظمت این رقم مشخص خواهد شد که بدانیم کل حجم ذخایر نفتی آمریکا کمتر از 30 بیلیون بشکه می باشد. شاید نتوان باور کرد که عراق هم اکنون ششمین تامین کننده نفت خام وارداتی آمریکا است.( لازم به ذکر است که امریکا در حال حاضر به طور متوسط 9.1 میلیون بشکه در روز نفت وارد می کند .)
نقش قیمت نفت بر اقتصاد امریکا غیر قابل انکار است. به گونه ای که هر ده دلار افزایش در قیمت نفت تا 100 بیلیون دلار میزان مالیات دریافتی از شهروندان آمریکایی را افزایش خواهد داد. در حالی که اگر قیمت نفت به حدود 20 دلار در هر بشکه برسد ، بیش از 150 بیلیون دلار به اقتصاد آمریکا تزریق خواهد نمود. این قیمت ، نرخ نفت در پشت پمپ را که در حال حاضر حدود 1.75 دلار برای هر گالن است به 1.35 دلار خواد رساند که در جای خود موجب 225 دلار صرفه جویی به ازای هر گالن در سال خواهد شد.
بدین ترتیب اگر تسلط امریکا متحدانش بر منابع نفتی عراق ، موجبات مالکیت و استفاده های شخصی آنان از نفت مرغوب و با کیفیت عراقی را فراهم نکند ، و فقط نظارت و نفوذ آنان بر چگونگی عرضه و توزیع آنرا سبب شود،بسیاری از کشور های منطقه - منجمله ایران ، و عربستان و..- و حتی اوپک را برای کنترل بازار نفت خلع سلاح خواهد کرد.
در اختیار گرفتن منابع نفتی عراق ، مدیریت قیمت نفت اوپک را- که اخیرا حدود قیمت نفت را بین 22 تا 28 دلار محدود می کند-دستخوش تغییرات ناخواسته و عمیقی خواهد نمود. تغییراتی که آینده ی سیاسی و اقتصادی کشور های تولید کننده ی نفت و به خصوص دولت های منطقه را دگرگون خواهد کرد.

خبر ها حاکی از به اهتزاز در آمدن پرچم آمریکا در شهر ام القصر دارد. فرماندهان آمریکایی و انگلیسی تاکید کرده اند
که در جریان تصرف این شهر ونیز بندر فاو با مقاومت اندکی روبرو بوده اند .یروز سخنگوی نیروهای انگلیسی حاضر در منطقه ادعا کرده بود که اگر جنگ به همین روال ادامه یابد تا سه یا چهارروزآینده بغداد خواهند بود.
خبر نگار سی ان ان در بغداد از سردرگمی مقامات عراقی خبرداده است. رامسفلد هم تاکید کرده بود که مقامات عراقی کنترل خود بر کشور را از دست داده اند. یک مقام دیگر آمریکایی گفته است آنان برای ورود به بصره تا فراهم شدن شرایط مساعد از لحاظ جو عمومی حاکم بر ساکنین بصره صبر خواهند کرد.
تمام اینها از برنامه ی حساب شده و منظم آمریکا برای جنگ حکایت می کند. حرکت توام با صبر و تامل و تلاش فروان
برای هدف قرار دادن اهداف نظامی و کاهش تلفات غیر نظامی - که بمب های الکترونیکی و مشک های کروز با دقت 10 متر مربع کمترین ابزار تحقق آنها خواهد بود جزئی از این نقشه حساب شده است.با شروع حملات شدید هوایی و موشک باران بغداد و نیز موصل و کرکوک در شمال عراق ، از ساعاتی پیش ،بخش مهم و اساسی حملات آمریکا شروع شده است.
حال تحلیل گران گرانمایه سیما -که عمدا یا سهوا دوست می دارند در هوای 50 سال پیش تنفس کنند- بنشینند از باتلاق ویتنام سخن بگویند . بی جهت نیست که همواره دستگاه دیپلماسی ایران در تشخیص برنده و بازنده ی درگیرهای مهم و تاثیر گذار بین المللی تبحر فراوان داشته است. حافظه هوشیارتان فراموش نکرده است که چگونه بزرگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی - که اتفاقا بسیار ادعای تحلیل و تجربه کار سیاسی شان می شود- از مذاکره با طالبان سخن گفته بودند در حالی که هفته بعد نیرو های اتحاد شمال با پشتیبانی حملات سنگین هوایی جبهه ی متحد امریکا در قندهار بودند.

گاه لذت مخالفت کردن بسی بیشتر از موافقت کردن است.

و اما در باره جنگ:
اول اینکه تا کنون حملات امریکا بسیار منظم و هدفمند بوده است. تمام تلاش آمریکا باید بر سرعت و دقت عملیات و نیز کاهش تلفات نیروهای نظامی خودی و غیر نظامی عراقی باشد.
دیگر آنکه ، وضعیت ترکیه در این میان بسیار جالب بود . ترکها با تمام تلاششان نتوانست ، درست بازی کنند و پاسخ آمریکا به درخواست کمک مالی آنکارا در ازای در اختیار نهادن حریم هوایی نیز در جای خود جالب توجه بود.
ونکته دیگری که می ماند مخالفت های روسیه و المان است. در بین تمامی مخالف خوانی هایی که در سرار جهان انجام می شود ، موضع این دو کشور برایم بسیار منزجر کننده و تهوع آور است.

من مانده ام اگر این مقاله ی نوروز شریعتی نبود ، روزنامه ها چه داشتند تا صفحات ویژه نامه های نوروزیشان را هر سال پر کنند؟

Wednesday, March 19, 2003

بخش هایی از مصاحبه یاس نو با فرانسیس بروک مشاور آمریکایی کنگره ملی عراق- به دبیرکلی احمد چلبی- که به نظرم جالب توجه آمد را در زیر می خوانید:

مهمترین دلیل تغییر سیاسیت آمریکا درپانزده سال گذشته ، پایان یافتن جنگ سرد است. ما دیگر با یک قدرت عظیم اتمی که موشک هایش شهر های ما را هدف گرفته و دارای منابع زیادی است که می تواند منافع آمریکا را در سراسر جهان به خطر بیاندازد، مواجه نیستیم. در دوران جنگ سرد ما از صدام حسین حمایت کردیم چرا که او آماده شده بود با آمریکا در مقابل شوروی همکاری کند. جنگ سرد سرشار از اینگونه تعارضات و تناقضات بود. در عین حال بلافاصله پس از جنگ آمریکا به تنها قدرت جهانی تبدیل شد و به نحوی باور کرد که کلیه تهدید هایی که ما را به خطر می اندازد از بین رفته است . این طرز تلقی نتیجه ی چهل سال در گیری دائم بین آمریکا و اتحاد شوروی بود. اما سپس ، همه توجهات به مسائل داخلی معطوف شد. اما در ده سال گذشته متوجه شدیم که خطرات دیگری متوجه امریکا شده اند. واقعه 11 سپتامبر نمونه بارز این تهدیدات بود که درست در قلب آمریکا همه ما را غافلگیر کرده به همین جهت سیاست هایمان را مقابل سایرملت ها بازبینی کردیم. ده سال غافلت کردیم و خواب بودیم وحالا تازه با تبعات یک دهه خواب مواجه می شویم.
دروضعیت جدید به طور شاخص اولین توجه ما به امنیت آمریکا ست . ما امریکایی ها بر این گمانیم که امنیت آمریکا با امنیت و وضعیت زندگی سایر ملل جهان ارتباط مستقیم دارد. تاکید بر مسائلی چون دمکراسی ، حقوق بشر و « حکومت های خوب»در سایر کشور ها برای آمریکا تبدیل به نقطه ثقل امنیت داخلی شده است.
یکی از این مناطقی که ما این مسائل را در آن مورد سوال قرار می دهیم ، عراق است.
ما معتقدیم حکومت مردم عراق بر عراق در جهت منافع آمریکا ست و سیاست جدیدی برای آمریکا در شرایط جدید بین المللی است.
... به نظرم بهتر است که عملکرد آمریکا را در 30-40 سال گذشته از وضعیت فعلی جدا کنیم . آمریکا به عنوان کشوری قدرتمند به فکر وضعیت داخلی خود است. توجه ما به خاورمیانه هم بیشتر به جهت آن بخش از ایشان است که در آمریکا زندگی میکنند. ما دارای جمعیت های بزرگ فلسطینی ، عرب ایرانی . لبنانی و یهودی هستیم که تمامی برای ما اهمیت داخلی دارند اما کشور هایی که از آن آمده اند تا جایی که برای ما خطر ناک نباشند ، مورد توجه نیستند.
...آمریکا یک کشور با تاریخ منحصر به فرد است . تاریخ ما با اروپا یکی نیست. ما کشوری هستیم که بر اساس یک تفکر انقلابی به وجود آمده ایم و اولین کشوری هستیم که حق داریم مسائلی مانند مردمسالاری و حکومت مردم را مورد سوال قرار دهیم.. ما به دمکراسی اعتقاد داریم و مطمئن هستیم اگر به مردم خاورمیانه فرصت داده شود ، مردمسالاری را در شکلی منطقی ایجاد خواهند کرد.اما مردم اروپا چنین تجربه ندارند . تاریخ آنها مملو از درگیری و تضاد براساس منافع ملی و همچنین تشنج های مذهبی و چالش بین اقلیت بوده است. آنها تجربه ی جمعیت ناهمگون را که همه با یکدیگر زندگی و کار کنند ،ندارندو مثلا در فرانسه حتی تا همین سال های اخیر ، اگر کسی برای دولت فرانسه کار می کرد خودش ، پدرش و پدر بزرگش فرانسوی اصیل بوده اند.یعنی همه در فرانسه به دنیا آمده بودند. این موضوع در مورد آمریکا صدق نمی کند کشور ما از مردم همه جای دنیا تشکیل شده است ، ما فرانسوی ، ایرانی وآفریقایی و از همه جای دنیا را پذیرا شده ایم . پس نوع دمکراسی که ما به آن معتقدیم با بقیه جهان و اروپا متفاوت است . بنابراین طبیعی است که نمود های خارجی این تفاوت دیدگاه به صورت اختلاف نظر بروز کند.
...من به جرات می توانم بگویم که ما صدام را سرنگون خواهیم کرد و به جای آن یک حکومت دمکراتیک برپا خواهیم ساخت. حتی اگر 11 سپتامبر اتفاق نمی افتاد این کار را می کردیم . در سال 1998 کنگره امریکا قانون آزاد سازی عراق را تصویب نمود و دولت آمریکا را ملزم کرد در سال که صدام را سرنگون کند . هرچند برخی تلاش ها برای جلوگیری از تصویب آن شد ولی الان دیگر قانون است ...در زمان کلینتون علاقه ای به اجرای این قانون نداشت و آن را به تعویق انداخت.
... مخالفت فرانسه با حمله به عراق دلایل متعددی دارد .دولت فرانسه و رهبر آن دارای روابط مالی طولانی و قدیمی با صدام هستند . دگرگونی آن روابط برای دولت فرانسه ناراحت کننده بوده و وقتی که دولت عراق تغییر کند آن روابط و جزییات ان روابط با ریزترین جزئیات منتشر خواهیم کرد.
البته دلیل دیگر این است که اروپاییان که از افزایش قدرت امریکا به شکلی که دیگر قابل کنترل نباشد وحشت دارند. حتی با وجود اینکه می داننداین قضیه خیلی جالب برای مخالفت کردن با امریکا نیست ، حتی با وجود اینکه می دانند ایستادن کنار صدام شنیع و شرم آور است از افزایش قدرت آمریکا در منطقه وحشت دارند.آنها فقط می خواهنداعتراضات خود نسبت به حمله به عراق را به گونه نشان دهند که در اینده بتوانند ازآن در رابطه با آمریکا بهره بگیرند.
...اما در مورد آلمان قضیه قدری متفاوت است.آلمان دارای انتخابات بسیار نزدیکی بود. در واقع حزب شرودر بسیار عقب تر از بقیه بود تا زمانی که ناگهان حمله خود را به امریکا آغاز نمود.او از رای بخش شرقی آلمان که چهل سال تخت تبلیغات شدید شوروی بر ضد آمریکا بود سو استفاده کردند. و از ترس و درک سنتی شان استفاده کردند. آلمان شرقی فقیر و فاقد تسهیلات مناسب نسبت به بخش غربی ان بوده و از درک غرب عاجز است.او از این خلا در آلمان به نفع خود استفاده کرد. البته او [شرودر] می داند[که این سیاست برایش] در انتها برایش سودمند نخواهد بود.
... در مورد اعتراضات مردمی چند توضیح وجود دارد. اولین آن مقاومت طبیعی مردم دمکرات در پرهیز از جنگ است .که یکی از دلایل حمایت ما از دمکراسی در سراسر جهان نیز همین دلیل است.
بنابرین آنها را ما درک میکنیم ، هیچکس علاقه مند به جنگ بین مردم و کشته شدن غیر نظامیان نیستند.در عین حال باور داریم که بحث های لازم برای فهم صحیح و غیر انحرافی موضوع صورت نپذیرفته است. من معتقدم بسیاری که در این قضیه فعالند نمی دانند که در حال تقویت صدام هستند.
زمان زیادی در اروپا گذشته، از موقعی که از جنگ جهانی وضعیت مشابهی در اروپا حاکم بوده است . دو نسل گذشته و اروپاییان امروز هیچوقت اختلافی واقعی بین منافع کشور ها ندیده اند. آنها واقعا نمی فهمند چه چیزی در میان است.آمریکا کشوری متفاوت است و در جنگ های بسیار ی شرکت کرده است.ما بلذات کشور مهاجمتری هستیم و یک کشور روشنفکری نیستیم ما کشوری هستیم که خود را با قدرت معرفی و میشناسیم.به همین دلیل میان آنچه ما به دنبال آنیم و آنچه به قول رامسفلد« اروپای کهنه» دنبال می کند تفاوت وجود دارد.
من باور دارم که کلیه کشور هایی که تازمان اخیر درگیر دیکتاتور ها بوده اند – مانند اروپای شرقی- همه، تبعات دیکتاتوری را می فهمند و ماهیت آن را می دانند و از آمریکا حمایت خواهند کرد.


Tuesday, March 18, 2003

در سریالی که چندی پیش خوشبختانه به پایان رسید ، نشان می داد ؛ کشیشی برای شفای دخترش که گویا نابیناست با تمام وجود دعا می کند ولی هیچ اتفاقی نمی افتد . روز بعد رفیق قدیمی اش که از قضا حاج آقایی پرهیزگار و وارسته ! است برای بهبودی دختر کشیش دعا می کند و خداوند بلافاصله در همان شب چشمان دختر را بینایی می بخشد.
به قول دوستی می گفت سر آخر خدای اسلام بر خدای مسیحت پیروز شد.!

جنگ به زودی شروع می شود ، سیاهی برای چه کسی می ماند؟ آمریکا و متحدانش؟ مخالفانش ؟ یا برای دیگ اصلا؟!!
آنچه مسلم است اینکه دستگاه دیپلماسی آمريکا در جلب حمایت عمومی برای حمله به عراق شکست خورده است و در پیش بینی همکاری عراق با بازرسان و تفاهم با فرانسه اشتباه محاسباتی عظیمی مرتکب شده است.
در همین زمینه نگاهی به این مقاله مفصل و خواندنی نیویورک تایمز بیاندازید.
Bush & War

هفته ی آینده لیگ دسته برتر را به نام عطا الله بهمنش نام گذاری کرده اند. نمی دانم این خبر چه ربطی به اینجا داشت فقط پس از شنیدن این خبر بی اختیار یادی مقاله بلند یکی از روزنامه ها - به احتمال زیاد جمهوری اسلامی - زیر عنوان "مفسر شاهنشاهی" افتادم که به شدت به صدا و سیما انتقاد کرده بود که چرا اجازه داده آدمی همچون او در تلویزیون ظاهر شود.

Sunday, March 16, 2003

گاه یک جمله چه زیبا به صد من کتاب و هزار مجلس وعظ و نوحه می ارزد و چه پر قدرت وجودت را می لرزاند:

"حسین (ع) پیروزترین شکست خورده ی تاریخ است."
علی شریعتی

امید هم بالاخره برگشت.البته آدرس جدیدش را نه اتفاقی بلکه کاملا از طریق نبوغ و هوش ذاتی خود به سرعت پیدا کردم.

Saturday, March 15, 2003

لویی چهاردهم معروف به پادشاه خورشید که در سن پنج سالگی به مقام سلطنت رسید ، همیشه می گفت : دولت منم ، من خود وزیر خویشتن خواهم بود . او در زمان خود نماد فرمانروایی بود که اراده اش سرنوشت زیردستان و سراسر امپراطوریش را تعیین می کرد.
زمانی که او در سال 1715 در گذشت مراسم تشیع جنازه اش در خفا برگزار شد تا از شورش مردم جلوگیری کنند!

استالین ، مائو و روبسپیر ، برای حفظ انقلاب دگراندیشانی که موجودیتشان تنها به این دلیل که قرائت های دیگری از ایدئولوژی داشتند ، خطرناک بود ، قربانی کردند. میلیو ن ها تن فدای کیش شخصیت رهبر یا قربانی مفاهیم انتزاعی و ایدئولوژیک شدند. آنها همگی بیگناه بودند و جرمی مرتکب نشده بودند، تنها جرمشان این بود که با بعضی اهداف و روش ها مخالف بودند ولی اگر قرار است انقلاب و ایدئولوژی انسان های همرنگ و همسان بسازد ، هر نوع "دگراندیشی"و "درگرباشی " نوعی اپوزسیون خواهد بود و"اپوزسیون در نظام انقلابی یعنی خیانت و خیانت یعنی اپوزسیون".

Friday, March 14, 2003

وقتی اکثریت یک جامعه به این نتیجه می رسند که در یک انتخابات شرکت نکنند و در واقع از حق انتخاب خود استفاده نکنند ، به این معنا ست که راه و روش دیگری برای انتقال نظراتشان به حاکمیت یافته اند.
اکنون که اکثریت قابل توجهی از مردم - قریب به 70درصد در اکثر مراکز استانها و شهر های بزرگ و بیش از 80در صد در تهران و حدود 51 در صد در کل کشور - تصمیم به عدم مشارکت در فرایند مسالمت آمیز اعمال قدرت سیاسی گرفته اند ، بالقوه به این معنا ست که خود را برای تحمل هزینه های چنین تصمیمی آماده و مهیا ساخته اند.
بی شک قهر با صندوق های رای ازسویی دست انحصار طلبان را در استفاده از ابزار ها و امکانات نهاد های انتخابی بیشتر باز خواهد گذاشت - که نمونه اش را شهرداری تهران خواهیم دید-و از سوی دیگر به رادیکالیزه شدن فضای سیاسی منجر خواهد شد و این خود هزینه کار سیاسی را چنان بالا خواهد برد که جز سرخوردگی جمعیت مسالمت جو و تهیج گروه های ماجرا جو در دست زدن به شورش های کور ، حاصل دیگری نخواهد داشت.
در مجموع بر این عقیده ام که جامعه ایرانی ، امروز دیگر جامعه ای از دست رفته است . جمعیتی خسته ، کم حوصله و عجول با ذهنی انباشته از شعار و تبلیغات پوچ و داد و فریاد که شاید دیگر کمتر بتوان به راحتی و سهولت با او از دمکراسی و روند تدریجی تغییرات اجتماعی سخن گفت . جریان وقایع او را به سرعت به سمت تند خویی و برخورد های خشن می کشاند و جرقه های چنین رفتاری به راحتی می تواند زده شود و منجر به انفجاری سهمگین و دور از انتظار شود.
فراموش نکنیم که زمینه بسیاری از واکنش های اجتماعی و سیاسی در جامعه ما گاه به سرعت و به گونه ای خاموش و بی صدا شکل می گیرند که همه حتی خود مردم را نیز غافل گیر می کند چرا که اصولا رفتار ِ جمعی ِ توده های سازمان نیافته، را زیرگروه های کوچکی سامان می دهند که خود به تنهایی تصوری از شکل نهایی تصمیم خود ندارند.
مهمترین وظیفه فعالان سیاسی و دلبستگان دمکراسی در این شرایط می تواند ، زمینه سازی برای افزایش آگاهی های عمومی و تلاش برای مهیا نمودن بستر استفاده از تمامی امکاناتی که مردم را امبدوار به روی آوردن به روش های مسالمت جویانه اعمال قدرت می کند باشد تا شاید بتواند از این طریق هرگونه تغییر و دگرگونی ناگهانی و زودرس را به تاخیر انداخت.

تسلی خاطر ما را که خوانده اید حتما. امید است دیگر چه می شود کرد؟!
ولی انصافا سعیدی سیرجانی برای من چنان قابل احترام است که نوشته هایش دلپذیر و دلنشین.

سه آفات عجین شدن علم با قدرت:
1. به زبان قدرت سخن گوید نه زبان منطق.
2. هرجا از علم و منطق کم بیاورد از قدرت جبران کند.
3. ایدئولوگ و توجیه گر قدرت باشد.

عبدالکریم سروش

افکار خصوصی:
با وجود اينکه بشدت با سياست های اين گروه [ گروه مجاهدين خلق آقای رجويه ]مخالفم و معتقدم به اين که بسياری از اعضای اين گروه بايد به اتهام شرکت در قتل بسياری بايد محاکمه بشن ولی نميتونم به نيروهايی که در سنين جوانی به اين گروه پيوستن و بدون اينکه دستشون به خون کسی آلوده باشه زندانی درجه دو رژيم عراق تبديل شدن فکر نکنم. ايرانی هايی که شايد روزهای آينده روزهای سخت و شايد پايانی برای زندگی شون باشه.


Thursday, March 13, 2003

به گمانم یکی از بدترین عواقب انتخابات شورای شهر تهران شاید ، ازدست رفتن روزنامه همشهری باشد . یقینا این
روزنامه که به لحاظ امکانات یک موسسه انتشاراتی تمام عیار است بسیار به کار تمامیت خواهان خواهد آمد و شاید با بی
شرمی تمام انتشار سراسریش را هم از سر بگیرند.

Wednesday, March 12, 2003

"این ها به جای آنکه افکار حسین را به ما بیاموزانند زخم های تنش را نشان می دهند و بزرگترین رنج او را بی آبی معرفی می کنند."

علی شریعتی

بعد از مدتی دوری بلاخره ما هم برگشتیم.اصلا به قول
ایشان من رو چه به فوق لیسانس ! .....
خلاصه هرچه بود گذشت. از همین الان باید به سربازی فکر کنم...


***


تا هنگامی که درگیری ، هزار و یک نقشه برای دوران بیکاری داری و
لی بعد از آن و در وقتی که مدتها منتظرش بودی ، تمام آن فکر ها و ایده ها جذابیتشلن
را از دست می دهند و بی معنی می شوند. این تمپلیت جدید هم حاصل همین دوران بیکاری و
بی حوصلگی ست. خواستم بعداز تکمیل شدنش شروع به کار کنم و لی دیگر تحمل نکردم و با
همین وضع نصفه و نیمه شروع کردم ، چند روز آینده بعضی اشکالاتش را سر فرصت رفع
خواهم کرد. چند کار مهم باید انجام بدهم که مهم ترینش دست و پا کردن جایی ست تقریبا
مانند همان که امید
در خوشه دارد تا بعضی نوشته ها یی که دوستشان دارم در آن قرار دهم و البته با سعیدی
سیرجانی شروع خواهم کرد کسی در این مدت بیشتر از او خواندم و بسیار به او فکر کردم.
اینجا هم به همان سبک و سیاق پیشین ادامه خواهد یافت .

در تجمعی به مناسبت روز جهانی زن در پارک لاله عنوان شد:
"مردان برای قدرت می جنگند ، در حالی که به تبع آن خانه هزاران زن ، خراب شده و آنها را در گمنامی میان آوار ها پنهان می سازند."
وقتی یکی از چهره هاو فعالان سر شناس حقوق زنان اینگونه از رابطه ی میان چنگ و خرابی و مردان و زنان سخن می گوید و به جهان نگاه می کند ،ایمانم به عقیده ی پیشنم عمیق تر پی شود که، فمینیسم بیش از هر چیز یک " بیماری " ست.

 
ای خداوندان ِ ظلمت شاد!
از بهشت ِ گند ِتان مارا
جاودانه بی نصیبی باد!

احمد شاملو

ارتباط


وبلاگ ها

links

جستجو در این وبلاگ